info@sokhangozaar.com

نقد پدیدارشناسی یک اثر ادبی+ تمرین

نقد پدیدارشناسی یک اثر ادبی که به آن نقد هوشیاری نیز گفته می‌شود، یکی از شاخه‌های مهم و تعیین‌کننده نقد است. به گفته صاحبان مقاله «نقد رویکردهای پدیدارشناسی هوسرلی در قصه‌های مجید»، این رویکرد، کیفیتی ویژه از ظهور معنا و آگاهی است. (لطفاً این مقاله را نیز بخوانید.)

پدیدارشناسی چیست؟

چیستی اشیا و مفاهیم، همواره پرسش بنیادی پیش روی بشر بوده است. اینکه آیا پدیده‌ها اعم از اشیا و مفاهیم، همان چیز و همان‌گونه هستند که به نظر می‌رسند؟! در این شیوه نقد، به ذات مفاهیم و اشیا، «پدیده» و به نمودها و تجلی‌های متنوع آن، «پدیدار» می‌گویند.

برخی معتقدند هگل «پدیدارشناسی» را وارد مباحث فلسفی کرده است؛ اما کسی که این اصطلاح را به‌مثابه روشی دقیق و تفکری جامع به کار گرفت، ادموند هوسرل (۱۹۳۸-۱۸۵۹) بود. او مبانی نظری رویکرد پدیدارشناختی را در نگره فلسفی تازه‌ای به نام فنومولوژی (Phenomenology) سامان بخشید.

هوسرل چه می‌گوید؟

بر اساس دیدگاه او، هیچ‌گونه شناخت هنجارگونه، معتبر شناخته نمی‌شود، مگر اینکه با کنش من استعلایی/ متفکر (Ego) کسب شود؛ بنابراین فرد ابتدا باید، با اِعمال شک فلسفی، تعریف‌ها و پیش‌فرض‌ها را به حالت تعلیق درآورد تا زمینه درک و شناخت اصیل، برای «من» فراهم شود.

تأکید بر تجربه، ادراک و احساسات شخصی و پایبندی به تفکر انتقادی، از نشانه‌های پدیدارشناسی هوسرلی است. این شیوه نقد در بررسی ادبیات کودک و نوجوان، جایگاه بسیار مهمی دارد.


پیشینه نقد پدیدارشناسی

پیشینه این شیوه نقد در زمینه بررسی داستان، به نیمه دوم قرن بیستم برمی‌گردد. (مبانی نقد ادبی، نیلوفر، ۲۵۹)


نقد پدیدارشناسی به زبان ساده

به زبان ساده در این شیوه نقد، منتقد در قدم نخست و در مقام «خواننده» یک اثر داستانی، با جهان فکری و مجموعه تصورات و باورهای شخصیت اصلی یک اثر آشنا می‌شود، از موضوعی به موضوع دیگر می‌رود، کنش‌ها و هم‌کناری‌ها را با او درک می‌کند، جهان را از چشم آن شخصیت می‌بیند و بعد از شناخت کاملی که از اثر پیدا می‌کند؛ جهان‌بینی، اصالت اندیشه، قدرت خلاقه، میزان ایستادگی در برابر باورهای غلط، میزان پرسش‌گری و سایر دیدگاه‌های فلسفی شخصیت اصلی را ارزیابی می‌کند. به همین دلیل است که این شیوه نقد، در آثار کودک و نوجوان اهمیت پیدا می‌کند.

قصه‌های مجید، نوشته داستان‌نویس شهیر کودک و نوجوان، هوشنگ مرادی کرمانی، نمونه بسیار جدی و قابل تأمل برای بررسی یک اثر ادبی از منظر پدیدارشناسی است.

  • کودک فلسفی و پدیدارشناسی مکان؛
  • طرح من متفکر (ایگو)؛
  • تعلیق تعاریف و تأکید بر اهمیت تجربه؛
  • بُعدشناسی و تعریف نو از پدیده‌ها؛
  • تأکید بر ادراک حسی؛
  • مبارزه با تقلید، عادات و خرافات؛
  • و تفکر انتقادی،

از مؤلفه‌های رویکرد پدیدارشناسی در این اثر ارزشمند داستانی است.

مجموعه قصه‌های مجید، سی‌وهشت داستان کوتاه را در بر گرفته است و شخصیت اصلی آن پسر نوجوانی است که پدر و مادر خود را از دست داده و با مادربزرگش- بی‌بی- در کرمان زندگی می‌کند.

زاویه دید در تمام داستان‌ها اول‌شخص است و از زبان مجید روایت می‌شود؛ پسری خیال‌پرداز، پرسش‌گر و بازیگوش که عاشق کتاب و مرد شدن است و آرزو دارد در آینده نویسنده شود.

زندگی روزمره مجید، آرزوهای کوچک و بزرگ، تلاش‌ها، ناکامی‌ها، خواسته‌ها، خرابکاری‌ها، شیطنت‌ها، غم‌ها و شادی‌های او، به زیبایی هرچه‌تمام‌تر در این اثر فاخر، به تصویر کشیده شده است. ویژگی برجسته این مجموعه داستان کوتاه، طنزی است که هم در زبان و هم کنش‌های داستانی، دیده می‌شود. با وجود مشکلات متعددی که مجید با آن روبه‌روست، از فقر گرفته تا فقدان حضور پدر و مادر، این طنز سرخوشانه در تمام داستان‌ها حضور دارد. به جرأت می‌توان گفت، مجید ماندگارترین و شناخته‌شده‌ترین شخصیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران است.

تمرین بسیار خوبی که در این شاخه نقد برای شما در نظر گرفته‌ام، بررسی پدیدارشناسانه داستان «میگو» از سری داستان‌های کوتاه قصه‌های مجید است. تحلیل این داستان کوتاه به شما یاد می‌دهد چگونه جهان‌بینی و سیر تحولات فکری یک شخصیت را از دل داستان استخراج ‌کنید و بر رد یا پذیرش آن دلیل بیاورید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...