info@sokhangozaar.com

نقد اسطوره‌شناسی و مبتنی بر کهن‌الگوها + تمرین

نقد اسطوره‌شناسی با نقد روان‌شناختی ارتباطی نزدیک دارد. برای توضیح این شاخه از نقد، از کتاب‌های «مبانی نقد ادبی» ویلفرد گرین با ترجمه دل‌انگیز فرزانه طاهری (همسر هوشنگ گلشیری)؛ همچنین «اصول و شیوه‌های نقد ادبی» دکتر محسن ذوالفقاری کمک گرفته‌ام.

اسطوره معرب واژه یونانی Historia است که در زبان انگلیسی اسطوره معنا می‌شود. Historia نیز از واژه یونانی Mythos گرفته شده است. Mythos به معنای شرح، خبر و قصه است.

نقد اسطوره‌شناسی را حاصل نظریه‌های کارل گوستاو یونگ (۱۹۶۱-۱۸۷۵م) روان‌شناس سوئیسی می‌دانند و مهم‌ترین عامل گسترش این شیوه نقد را، آغاز انسان‌شناسی مدرن از اواخر قرن نوزدهم ذکر کرده‌اند.

گفتم نقد اسطوره‌شناسی با نقد روان‌شناختی ارتباطی نزدیک دارد. دلیل آن نیز این است که هردوی این‌ها انگیزه‌های زیربنایی رفتار انسان را بررسی می‌کنند و البته تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارند. روان‌شناسی بیشتر تجربی و تشخیصی است و ارتباطی نزدیک با علم زیست‌شناسی دارد. اسطوره‌شناسی بیشتر ذهنی و فلسفی است و با مذهب، مردم‌شناسی و تاریخ فرهنگ، قرابت دارد. روان‌شناسی با حافظه و خاطرات فرد درگیر است و اسطوره‌شناسی با حافظه جمع و یک ملت.

برخی نقد مبتنی بر اسطوره را چندان جدی نمی‌گیرند و آن را بیش‌ازحد خیالی و بدوی توصیف می‌کنند؛ درحالی‌که این‌گونه نیست. مارک شورر صاحب کتاب (The politic of vision) می‌گوید: «اسطوره بنیادی است و عمیق‌ترین حیات غریزی ما را به نمایش می‌گذارد. اسطوره عرصه آگاهی بدوی انسان در جهان است که می‌تواند به هیأت‌های بسیار در آید و تمام نگرش‌های خاص به آن بستگی دارند.»

این گفته کاملاً درست است. اسطوره‌ها ماهیتی جمعی و گروهی دارند و یک قبیله یا یک ملت را در فعالیت‌های روانی و معنوی مشترک به یکدیگر گره می‌زنند. نقد اسطوره‌شناسی؛ همچنین گستره‌ای وسیع دارد و برخی پژوهشگران نقد تاریخی و زیبایی‌شناسانه را نیز ذیل آن تعریف می‌کنند.

نکته مهم دیگر، رابطه اسطوره با کهن‌الگوها و انگاره‌های کهن‌الگویی است. هرچند هر ملتی اسطوره‌های خاص خود را دارد؛ اما اسطوره به معنای کلی آن، جهانی است. کهن‌الگو نیز همین تعریف را دارد. به نمادها و تصاویر مشترک جهانی، کهن‌الگو می‌گویند.

یک منتقد برجسته با بررسی اسطوره‌ها و نمادهای یک اثر ادبی بزرگ، باورهای ریشه‌ای تنیده در حافظه تاریخی یک ملت را در باب موضوعات مختلف، فاش و تحلیل می‌کند و تحلیل حافظه تاریخی یک ملت می‌تواند از اسرار، چگونگی پیدایش و چرایی پیشرفت یا به قهقرا رفتن آن پرده بردارد.


برخی از نمونه‌های کهن‌الگویی همراه با معانی نمادین آن‌ها

  • آب: راز خلقت؛ تولد، مرگ، رستاخیز؛ تطهیر و رستگاری؛ باروری و رشد؛ رایج‌ترین نماد ضمیر ناهشیار.
  • دریا: مادر کل حیات؛ رمز و راز روحانی و بی‌کرانگی؛ مرگ و تولد دوباره.
  • خورشید: انرژی خلاق؛ قانون طبیعت؛ ضمیر هشیار، تفکر، روشنگری، خرد، بینش روحانی؛ اصل پدر در برابر ماه و زمین؛ نماد زنانگی و اصل مادینگی روان.
  • سرخ: خون، قربانی، شهوت شدید؛ بی‌نظمی و اختلال.
  • سبز: رشد، شور و احساس، امید، باروری.
  • سفید: به معنای نور، خلوص و معصومیت و در معنای منفی خود نشان‌گر مرگ، وحشت و ماورای طبیعت.
  • دایره: کلیت؛ وحدت.
  • تخم‌مرغ: راز حیات و نیروهای تولیدمثل.
  • سه: نور، آگاهی روحانی و وحدت؛ اصل نرینه.
  • چهار: چرخه زندگی، چهارفصل؛ اصل مادینه، زمین، طبیعت؛ چهارعنصر خاک، هوا، باد و آتش.
  • هفت: نیرومندترین همه اعداد نمادین؛ نشانگر وحدت سه و چهار، کامل شدن دایره، نظم مطلق.

صریح بگویم؛ من به نقد اسطوره‌شناسی در کنار نقد روان‌شناختی آثار ادبی بسیار علاقه‌مند هستم. کاوش در ضمیر جمعی ملت‌ها و مواجهه با نمادهایی که در آثار ادبی یا حتی آثار تجسمی و آیین‌های گوناگون مردم جهان وجود دارد، من را بسته به قدمت آن نماد و اسطوره، به زمان‌های دور می‌برد و ریشه هر باور و نگرش را به من نشان می‌دهد. اینجاست که انگیزه‌های بنیادین و دلیل اصلی ترس‌ها و دلاوری‌های یک قوم بر من آشکار می‌شود و این از نگاه من، زیباترین روش شناخت یک ملت می‌تواند باشد.

از شما می‌خواهم برای فهم عمیق و بهتر این شاخه از نقد، اندیشه‌های اساطیری موجود در داستان رستم و اسفندیار را نقد کنید و به آدرسی که در بالای صفحه سایت است، برای من بفرستید. حتماً و با علاقه نقدهای شما را می‌خوانم و نکات لازم را در پاسخ برای شما می‌فرستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...