سلام نازنینان.
امیدوارم حالتان خوب باشد و شیرینقلمیهای من حسابی به مذاقتان خوش نشسته باشد. از ورپریده عظیمالشانی! که من باشم و خانم و آقای مقبولی که شما باشید چه پنهان، این حکایت لاغر کردن و خوشتیپی هم از آن حکایتهای گریهآور جیب خالیکن است.( لطفاً این طنز را هم بخوانید.)
میروی. شش ماه در نوبت میمانی. اطوارهای خانم منشی را تحمل میکنی. بالاخره آقا یا خانم دکتر را میبینی و بعد، خیلی حال داشته باشی یک هفته برنامه غذایی را اجرا میکنی و از هفته دوم هم کمکم شلش میکنی و در آخر هم دستورالعمل را میگذاری در کوزه و آبش را میخوری و میروی سراغ عمل اسلیو معده!
با این اوصاف، برای اینکه از کلیشههای مرسوم فاصلهای معنادار گرفته باشیم! و باقی طنازان و ظریفان مملکتی هی نیش و کنایه بارِ ما نکنند که از روی دست ما نگاه کردهای و نوشتهای، ما نیز با یک قطره فرد اعلا، چشمهایمان را خوب ِخوب شستهایم و جور ِدیگر به ماجرای رژیم لاغری نگریستهایم!
البته لعنت به آدم دروغگو، این قِسم دیدنها، به قد و قواره ما نمیآید؛ جناب ابوالقاسم حالت عزیز (علیهالرحمه) جور دیگر به مقوله لاغری نگاه کردهاند. لامصب طوری رژیم لاغری اقتصادی گرفته است که مظفرالدینشاه برای مردم مفلوکِ مملکت گلوبلبل گرفت!
من هم بهرسم امانت، عین مطلب را اینجا برایتان میآورم. بخوانید و حظ وافر ببرید.
لاغر شود!
خواستم گیرم رژیم و پیکرم لاغر شود
لیک بینم چیزهای دیگرم لاغر شود!
مالیات امسال افزون گشته و خرجم زیاد
زین سبب هی کیسه سیم و زرم لاغر شود!
کسبوکار از رونق افتادست و بازار است سرد
هم تجارتخانهام هم دفترم لاغر شود
باید از این خانه رفت و خانهای کوچک گرفت
یعنی آخر خانه و بام و درم لاغر شود
پشت هم ناچار از خرج غذا کم میکنم
سفره من هی به قول دخترم لاغر شود!
خانه من، حجره من، سفره من، جیب من
هرچه بینی هست در دور و برم لاغر شود!
موی من ریزد مرتب، عقل کم گردد مدام
دمبهدم از خارج و داخل سرم لاغر شود!
چون حریفان دگر من نیز بگرفتم رژیم
تا که جسم فربه و بدمنظرم لاغر شود!
ذرهای لاغر نشد اندام چاق و گندهام
لیک هر دم چیزهای دیگرم لاغر شود!