معرفی قالبهای مهم نثر در این مقاله تمام شد. در مقاله اول درباره قصه، حکایت، مثل و لطیفه نوشتم. در مقاله دوم داستان کوتاه، بلند و رمان را شرح دادم و در این مقاله درباره زندگینامه، زندگینامه خودنوشت، سفرنامه، نمایشنامه، فیلمنامه و مقاله توضیح دادهام.
هر یک از این سهگانهها در عین اختصار و بهجز دو مورد که در جای خود دلیل آن را توضیح دادهام، اطلاعات کاملی را درباره قالبهای مهم نثر در اختیار شما قرار میدهند. شناخت و مقایسه این قالبها با یکدیگر به شما امکان میدهد نوشته پیش روی خود را بهتر بشناسید و در زمینه نقد آثار ادبی ورزیدهتر شوید.
زندگینامه یا بیوگرافی (Biography) که به آن سرگذشت نامه، شرح حال، حسب حال، ترجمه احوال و تذکره حال نیز میگویند، گونه ادبی دلنواز و مهمی است که به لطف آن حوادث قابلطرح زندگی افراد برجسته مانند بزرگان دینی، شاعران و هنرمندان، دانشمندان، موسیقیدانان، مخترعان و شخصیتهای معتبر سیاسی، شرح داده میشود.
در روزگار ما زندگینامه بزرگان علم و ادب به شیوهای تازه و دلنشین نوشته میشود و برخی از آنها در ردیف آثار ارزشمند ادبی طبقهبندی میشوند. پلهپله تا ملاقات خدا (شرح زندگی مولوی)، پیر گنجه در جستوجوی ناکجاآباد (شرح زندگی نظامی گنجوی) و فرار از مدرسه (شرح زندگی امام محمد غزالی) هر سه از عبدالحسین زرینکوب و شرح احوال و آثار رودکی از سعید نفیسی، از این جملهاند.
این روزها گاه مقالههایی در بزرگداشت شخصیتهای شناختهشده نیز نوشته میشود که به آن «یادنامه» میگویند. این مقالهها شرح حال مختصری از زندگی افراد تأثیرگذار همراه با سالشمار زندگی آنهاست. یادنامهها اغلب به دست نویسندگان خوشذوق و دانشمند نوشته میشوند و ارزش ادبی بسیار بالایی دارند. یادنامهها را نیز میتوان در ردیف زندگینامهها طبقهبندی کرد.
نکته مهم اینکه به زندگینامههایی که درباره پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) نوشته میشوند «سیره» و به کتابهایی که درباره جنگهای پیامبر در صدر اسلام به رشته تحریر در میآیند، «مغازی» میگویند.
جایگاه زندگینامهنویسی در غرب
زندگینامهنویسی مانند دیگر انواع ادبی در غرب جایگاه برجستهای دارد. از نگاه من بخشی از اعتبار ادبیات غرب مرهون زندگینامه بزرگانی است که با قلم نیرومند و هنرمندانه دیگران نوشته شدهاند. زندگینامهنویسان بزرگی نظیر ایروینگ استون که خود نیز از این طریق به شهرت ماندگار دست یافتند.
معتبرترین اثر استون در این زمینه «شور زندگی» است که درباره زندگی ونسان ونگوگ نوشته است. او آثار دیگری نظیر رنج و سرمستی (زندگی میکلآنژ)، ملوان سوارکار (زندگی جک لندن)، زندگینامه فروید و زندگینامه چارلز داروین را نیز در کارنامه خود دارد.
رومن رولان هم یکی دیگر از زندگینامهنویس متبحر در غرب است. زندگینامه بتهوون، میکلآنژ، تولستوی و گاندی حاصل تلاشهای بیوقفه او در این زمینه است. قدیمیترین نمونه زندگینامهنویسی در غرب نیز کتاب «حیات مردان نامی» اثر پلوتارک در قرن اول میلادی است.
زندگینامه خودنوشت
ممکن است فردی به دلایلی، خود زندگینامهاش را بنویسد که به آن زندگینامه خودنوشت (Autobiography) میگویند؛ مانند احمد کسروی که زندگینامه خود را در سال ۱۳۲۴ در کتابی به نام «زندگانی من» به رشته تحریر درآورد.
این نیز ممکن است که فرد دیگری زندگینامه افراد برجسته را بنویسد؛ اما آن نوشته به زبان اولشخص باشد و فرد موردنظر زندگینامه خود را که به دست دیگری نوشته شده است، تأیید کند. از قدیمیترین نمونههای زندگینامه خودنوشت در ایران، زندگینامه ابوعلی سیناست که آن را خود به شاگردانش دیکته کرده است.
ناگفته نماند در زبان فارسی زندگینامههای خودنوشت، با نامهای «زندگی من»، «خاطرات»، و…؛ ترجمه یا نوشته شدهاند. نمونههای زیر زندگینامه خودنوشت به زبان فارسی هستند.
- خاطرات و اسناد علیخان ظهیرالدوله؛
- خاطرات سیاسی میرزا علیخان امینالدوله؛
- زندگانی من، به قلم ابوالقاسم لاهوتی؛
- شرح زندگانی من از عبدالله مستوفی.
درباره زندگینامه خودنوشت دو نکته ظریف وجود دارد که با شما در میان میگذارم.
- اگر نویسنده فردی خوشذوق، خوشقلم، منصف، بیطرف و هوشمند باشد، ضمن پرداختن به زوایای دلخواه زندگی خود، جریانهای فکری، ادبی، سیاسی و اجتماعی مسلط بر دوره خویش را نیز تحلیل میکند و تصویری دقیق از وقایع مهم آن دوره پیش چشم خواننده قرار میدهد.
- اگر نویسنده ویژگیهای گفتهشده را بهطور کامل نداشته باشد و صرفاً در پی پررنگ جلوه دادن بخشهایی از زندگی شخصی و اجتماعی خود باشد که به کار تثبیت جایگاه فعلی و گرفتن مناصب بعدی میآید، بیتعارف بگویم اثر او از دایره بحث ما خارج است و اساساً نمیتوان به آن زندگینامه خودنوشت گفت!
خاطرهنویسی و سفرنامهنویسی
شاخههای زیبای زندگینامه خودنوشت
همانگونه که در نمونههای زندگینامه خودنوشت آوردم، یکی از شاخههای زیبای این گونه ادبی قدرتمند، خاطرهنویسی است. این دو گاه به شیوهای جذاب با یکدیگر درآمیختهاند و جلوههای فراموشنشدنی از زندگی فرد به نمایش گذاشتهاند؛ برای مثال عارف قزوینی بخشهایی از زندگی و خاطرات خود را در مقدمه دیوانش نوشته است که انصافاً زیبا و بهیادماندنی است.
سفرنامهنویسی نیز از شاخههای فرعی زندگینامه خودنوشت است؛ زیرا بخش مهمی از زندگی نویسنده را در بر میگیرد. تذکرهنویسی را هم میتوان از شاخههای فرعی زندگینامه نویسی به شمار آورد؛ زیرا در آنها از شرح حال و آثار شاعران یا عارفان سخن به میان آمده است. ازآنجاکه خاطرهنویسی، سفرنامهنویسی و زندگینامه خودنوشت، بیان احساسات و عواطف ارزشمند نویسنده است، میتوان آنها را در ردیف ادب غنایی نیز طبقهبندی کرد.
در سطح جهانی، زندگینامههای خودنوشت نویسندگانی مانند ژان ژاک روسو، برتراند راسل، نلسون ماندلا، مالکوم ایکس، بنجامین فرانکلین، ریچارد داوکینز، ارنست همینگوی، جورج اورول و رندی پاش (کتاب آخرین سخنرانی) شهرت بسیار بالایی دارند. خاطرات سن سیمون نویسنده فرانسوی، زندگینامه بنیامین فرانکلین، سیاستمدار آمریکایی؛ همچنین شعر و حقیقت اثر گوته شاعر و نویسنده آلمانی نیز بسیار مهم و ارزشمند هستند.
سفرنامه
سفرنامه گونه ادبی بسیار خواندنی و جذابی است که در آن نویسنده گزارشی از سفر و شرح زیبایی از دیدهها و شنیدههای خود در اختیار مخاطب قرار میدهد. ازآنجاکه برای سفر انگیزههای گوناگونی نظیر تجارت، دیدار با عزیزان، گردشگری، زیارت یا تحقیق وجود دارد، تنوع چشمگیری هم در محتوای سفرنامهها دیده میشود و اطلاعات وسیعی در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
سفرنامه اغلب زبانی ساده و شیرین دارد و از پیچیدگیهای فضلفروشانه در آن خبری نیست. سفرنامه یک بعد مهم دیگر نیز دارد و آن آشنایی با نوع دید و لایههای پنهانی شخصیت نویسنده است. موهبت بزرگ دیگر سفرنامهای که دقیق و صادقانه نوشته شده است، ژرفنگری خاصی است که در زمینه شناخت جغرافیایی و تاریخی به خواننده منتقل میکند.
از میان سفرنامههای معتبر زبان فارسی، سفرنامه وزین ناصرخسرو قبادیانی همچنان حرف آخر و برتر میزند. سیاحتنامه ابراهیمبیگ نیز سفرنامهای از زینالعابدین مراغهای است که سهم و تأثیر زیادی در آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در بدو جنبش مشروطه ایران ایفا کرد.
نمایشنامه
راستش را بخواهید بدم نمیآید در همین مقاله درباره نمایشنامه و فیلمنامه بهتفصیل برای شما بنویسم؛ اما از آنجا که تصمیم گرفتهام در چند مقاله اختصاصی ذیل عنوان ادبیات نمایشی به این دو مبحث بسیار مهم ورود کنم، اینجا بهاختصار درباره آنها مینویسم.
در گام نخست سراغ قدیمیترین معنایی میروم که برای تئاتر در نظر گرفته شده است. تئاتر در زبان یونانی و در تعریف اولیه خود، مکانی بود که انسانها برای تماشا کردن رویدادهای مهم اجتماعی، سیاسی یا مذهبی به آنجا میرفتند؛ از ورود پیروزمندانه امپراتور فاتح به روم گرفته تا نبردهای گلادیاتوری مسیحیان و شیرهای وحشی؛ اما امروز یکی از شاخههای هنرهای نمایشی است که داستانی را در برابر تماشاگران نمایش میدهد.
تئاتر امروز به معنای نمایش زنده در برابر تماشاگر است نه مکان نمایش. متنی هم که در قالب بیان و بازآفرینی احساسات، موقعیتها و روابط انسانی روی صحنه اجرا میشود، نمایشنامه نام دارد. نمایشنامه طیف وسیعی از انواع تئاتر خیابانی، پانتومیم، نمایش روحوضی، نقالی، نمایش عروسکی و تئاتر سن را در بر میگیرد.
فیلمنامه
فیلمنامه داستان یک فیلم است؛ داستانی که بهطور اختصاصی برای سینما نوشته میشود و جدای از فیلم معنا ندارد. برخلاف داستان یا نمایشنامه که ارزش مستقل ادبی دارند، فیلمنامه در جایگاه یک متن، ارزش مستقلی ندارد و تنها بعدازآنکه به فیلم تبدیل شد، ارزشهای هنری (نه ادبی) آن مشخص میشود.
از زاویه دیگر، فیلمنامه متنی است که تمام جزئیات مربوط به صحنهها، مکانها، زمانها، شخصیتها، گفتوگوها، ماجراها و…؛ را پوشش میدهد.
فیلمنامه هم مانند نمایشنامه انواع مختلف دارد. میتواند اصیل و زاییده ذهن فیلمنامهنویس یا اینکه اقتباسی باشد. درباره فیلمنامه نیز سخن بسیار است که در جای خود درباره آن برایتان مینویسم.
مقاله
مقاله به نثری با موضوع غیر تخیلی گفته میشود. یک بخش طولانی از یک کتاب، روزنامه، مجله، پایاننامه یا یک تحقیق که از دل تجزیهوتحلیل دادهها، دیدگاههای شخصی محقق و مجموعهای از روشها و حقایق بیرون آمده است.
کلمه مقاله از کلمه لاتین «exagium» به معنای «ارائه یک مورد» گرفته شده است و وحدت موضوع، وحدت زمان، وحدت مکان، انسجام و نتیجهگیری از ارکان مقالهنویسی است.
مقالهها انواع گوناگونی دارند؛ برخی توصیفی هستند، برخی علمی و استدلالی، برخی تحلیلی و برخی نیز از موضوعی اکتشافی خبر میدهند. تمام مقالهها در یک هدف مشترک هستند و آن ارائه یک موضوع برای خواننده است. برای نوشتن یک مقاله مناسب، باید به مهارتهایی مانند مطالعه و یادداشتبرداری، تفکر انتقادی، قدرت تجزیهوتحلیل، سازماندهی ایدهها، استدلال کردن، علاقه به موضوع انتخابی و ارتباط مؤثر با مخاطب، مجهز بود.
نکته ظریف اینکه ساختار مقالههای علمی معمولاً شبیه یکدیگر است. بخشهای اصلی یک مقاله عبارتند از: عنوان مقاله، نام/ نامهای نویسنده/ نویسندگان، چکیده، کلیدواژه یا کلمات کلیدی، مقدمه، بدنه یا متن اصلی، نتیجهگیری و منابع و مأخذ.
سخن آخر اینکه هر مقاله با هدف رساندن یک پیام نوشته میشود. ممکن است نتیجهگیری در پایان مقاله و پس از بهرهگیری از دلایل مختلف، آورده شود. ممکن است نویسنده پیام مقاله را ابتدای کار بیاورد، سپس به استدلال بپردازد؛ حتی ممکن است نویسنده زیر فشار سانسور با زبردستی منظور خود را لابهلای پاراگرافهای متن بگنجاند. تفاوت اصلی مقاله و یادداشت در اینجاست؛ زیرا در یادداشت لزوماً نتیجهگیری خاصی وجود ندارد؛ بلکه بیشتر تذکر و یادآوری یک موضوع مدنظر نویسنده است.
سهگانههای من در مورد قالبهای مهم نثر به پایان رسید. مطالعه این سه مقاله ذهن شما را به شیوهای دلنشین در مورد موضوعات بررسیشده، منظم و سازماندهی میکند.
این نظم در یادگیری، گمشده شما و گمشده هر دانشجو و هنرجوی جدی و علاقهمندی است که دلش میخواهد ادبیات را درست و حرفهای یاد بگیرد. لطفاً مقالهها را بارها با دقت بخوانید و ترتیب موضوعات را نیز در نظر داشته باشید.
برخی از منابع که میتوانید برای مطالعه بیشتر از آنها استفاده کنید.
- اخوت، احمد. لطیفهها از کجا میآیند، تهران، قصه؛
- ایرانی، ناصر. داستان: تعاریف، ابزارها و عناصر، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛
- براهنی، رضا. قصهنویسی، تهران، نشر نو؛
- بک، جان. شیوه تحلیل رمان، ترجمه احمد صدارتی، نشر مرکز؛
- پور نامداریان، تقی. رمز و داستانهای رمزی در ادبیات فارسی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی؛
- تجلی اردکانی، اطهر؛ قبادی حبیبآباد، عشرت. بازتاب اوضاع اقتصادی و رفاه اجتماعی قرن پنجم در سفرنامه ناصرخسرو، مطالعات ایرانی، سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۵، شماره ۳۰؛
- خطیبی، حسین. فن نثر، تهران، انتشارات زوار؛
- زرافا، میشل. ادبیات داستانی، رمان و واقعیت اجتماعی، ترجمه نسرین پروینی، تهران، کتابفروشی فروغی؛
- سپانلو، محمدعلی. نویسندگان پیشرو ایران، انتشارات نگاه؛
- عابدینی، حسن. صدسال داستاننویسی در ایران، تهران، نشر تندر؛
- فیلد، سید. چگونه فیلمنامه بنویسم، ترجمه عباس اکبری، انتشارات نیلوفر؛
- مورینز، چارلی. نگارش فیلمنامه داستانی، ترجمه محمد گذرآبادی، بنیاد سینمایی فارابی.