پیش از این و در سه مقاله درباره قالبهای شعر فارسی؛ همچنین سبکشناسی نثر و انواع آن و البته قالبهای مهم نثر برای شما نوشتهام. در این مقاله و یک مقاله دیگر، قالبهای مهم نثر را به زبان ساده شرح میدهم. شناخت و مقایسه این قالبها با یکدیگر به شما قدرت میدهد قالبِ نوشته پیش روی خود را درست تشخیص دهید و در زمینه نقد ورزیدهتر شوید.
داستان کوتاه
به نظر میرسد در قرنی که پشت سر گذاشتیم، داستان کوتاه بر دیگر انواع ادبی در جهان غلبه پیدا کرده است. انسان امروز شیفته سرعت است. دیگر آن دلآسودگی، اشتیاق و فرصت دیروز را ندارد که بنشیند و رمانهای بلند بخواند؛ به همین دلیل، داستان کوتاه را برای خواندن، لذت بردن و برطرف کردن نیازهای فکری و درونی خود انتخاب میکند.
تاریخچه
در اروپا تا اواخر قرونوسطی به قصه و حکایتهای مختصر و مفید، داستان کوتاه گفته میشد؛ حکایتهایی که بیشتر جنبه شوخی داشتند و موضوع آنها نیز حول مسائل عشقی و جنسی میچرخید.
داستان کوتاه به شکل امروزی آن در قرن نوزدهم به وجود آمد و طلایهدار آن نیز ادگار آلنپو بود. او علاوه بر اینکه خود داستان کوتاه مینوشت، در سال ۱۸۴۲ اصول انتقادی ویژهای را تدوین و ارائه کرد که بهوضوح تفاوت میان شکلهای کوتاه و بلند داستاننویسی را مشخص میکرد. البته کسانی چون «مری می» و «گی دوموپاسان» نیز در آفرینش و تکامل این نوع ادبی سهم داشتند.
نکته مهم اینکه اصطلاح داستان کوتاه (short story) برای نخستین بار از سوی «براندر ماتیوز» منتقد آمریکایی و صاحب کتاب «فلسفه داستان کوتاه» در سال ۱۸۸۵ پیشنهاد شد.
بزرگترین نویسندگان اروپایی و آمریکایی که در زمینه داستان کوتاه آوازهای درخور پیدا کردند، عبارتند از: گوگول، گی دوموپاسان، آنتوان چخوف، کاترین منسفیلد، شرود اندرسن، او هنری، ارنست همینگوی، کنراد، کیپلینگ و سالینجر.
داستان کوتاه در ایران
داستان کوتاه در ایران سابقه ندارد. این قالب ادبی همزمان با نهضت مشروطه و تحولاتی که در ادبیات داستانی اتفاق افتاد، به وجود آمد. طلایهدار داستان کوتاه به معنای امروزی آن نیز محمدعلی جمالزاده بود که به پدر داستان کوتاه ایران شهرت دارد و در زمان خود نامزد جایزه نوبل ادبیات نیز شد. نخستین داستانهای کوتاه فارسی او – مجموعه داستان یکی بود یکی نبود- در سال ۱۳۰۰ شمسی منتشر شد. پس از جمالزاده، نویسندگانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، جلال آل احمد و…؛ این نوع ادبی را به لحاظ کمی و کیفی ارتقا بخشیدند.
تعریف داستان کوتاه
آلنپو نویسنده آمریکایی میگوید: «داستان کوتاه قطعهای تخیلی است که درباره حادثه واحدی، خواه مادی باشد و خواه معنوی، بحث میکند. این قطعه خیالانگیز و بدیع باید بدرخشد، خواننده را به هیجان بیاورد و بر او اثر بگذارد؛ همچنین باید از نقطه ظهور تا پایان داستان در خطی صاف و هموار حرکت کند.»
پو همچنین معتقد است: «داستان کوتاه روایتی است که بتوان آن را در یک نشست – بین نیم ساعت تا دو ساعت – خواند. همه جزئیات آن نیز باید حول محور یک موضوع بچرخد و یک اثر واحد را القا کند.»
در کنار این دو تعریف، تعریفها و ویژگیهای متعدد دیگری نیز برای داستان کوتاه پیشنهادشده است.
- برشی از زندگی است؛
- یک شخصیت اصلی دارد، یک حرکت داستانی را دنبال میکند و این شخصیت در یک واقعه اصلی ارائه میشود؛
- آن را میتوان سر میز ناهار یا شام برای دیگران تعریف کرد؛
- کمتر از ده یا پانزده هزار کلمه است؛
- طرح منظم و مشخصی دارد؛
- تأثیر واحدی را القا میکند.
در داستان کوتاه تعداد شخصیتها محدود است. فضای کافی برای تجزیهوتحلیل مفصل و پرداختن به امور جزئی در تکامل شخصیتها وجود ندارد و معمولاً نمیتوان در آن تحول و تکامل دقیق اوضاع اجتماعی بررسی کرد. در داستان کوتاه حادثه اصلی به نحوی انتخاب میشود که هرچه بیشتر شخصیت قهرمان را تبیین کند و حوادث فرعی باید همه در جهت کمک به این وضعیت باشند.
داستان بلند
داستان بلند داستانی است که هم ویژگیهای رمان و هم مختصات داستان کوتاه را در بطن خود دارد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه، معنا اهمیت بالایی دارد؛ همچنین شخصیتها و زمان پیوسته در حرکت هستند و تمام شخصیتها هویت خود را در هماهنگی کامل و به نفع معنای اصلی داستان، میآفرینند.
در داستان بلند نیز مانند داستان کوتاه طرح و پیرنگ انسجام و استحکام بالایی دارد؛ اما مانند رمان شخصیتها را گسترش نمیدهد و درعینحال بیشتر از داستان کوتاه به شخصیتها میپردازد. «پیرمرد و دریا» از ارنست همینگوی، «مسخ» از فرانتس کافکا، «مرگ ایوان ایلیچ» از لئو تولستوی و «بوف کور» از صادق هدایت، نمونههای موفق داستان بلند در جهان هستند.
رمان
صاحب ادبیات داستانی به نقل از فرهنگ وبستر مینویسد: رمان «روایت خلاقهای است که معمولاً پیچیده و طولانی است و آمیزهای است از تجربههای انسانی همراه با تخیل که با توالی حوادث بیان شده است و در آن گروهی از شخصیتها در زمینه مشخصی نقش دارند.» رمان در ادبیات غرب مترادف کلمه (Novel) است؛ مهمترین شکل ادبی روزگار ما که با شاهکار سروانتس «دن کیشوت» آغاز میشود.
چیزی که در مورد پیدایش رمان اهمیت دارد این است که از اواخر قرن هفدهم رفتهرفته جهانبینی انسان از جهانبینی قهرمان قصههای قدیمی جدا شد. تحولات فکری و صنعتی موجب شد مسائل و موضوعات نیز در جهان تغییر کند و بهاینترتیب برای نخستینبار ویژگیهای عاطفی و درونی در کنار تجزیهوتحلیلهای روانی، به ادبیات راه یافت.
درباره سابقه تاریخی این قالب ادبی نیز درست است که آغاز آن با دن کیشوت بود؛ اما با رمان «شاهزاده خانم کِلِو» و بهویژه رمان «ژیل بلاس» هر دو اثر از مادام دولافایت، به شیوه امروزی پایهگذاری شد.
در رمان شخصیتها از نمونه انسان واقعی آفریده میشوند و واکنش آنها در برابر رفتار، اعمال و گفتار خود و شخصیتهای دیگر به نمایش درمیآید؛ با وجود این، این تغییرات در رمان به روحیه قهرمان داستان در برابر خود و دیگران منحصر نمیماند؛ بلکه در رمان به مسائل اجتماعی، سیاسی، مقابله با حکومتها و حتی مقابله با سرنوشت نیز پرداخته میشود.
ام.فوستر درباره رمان گفته است: نباید بیشتر از پنجاههزار کلمه باشد.
سابقه رمان در ایران
سابقه رمان در ایران به شیوه اروپایی، صد و پنجاه سال است. میر عابدینی مینویسد: «اینگونه جدید ادبی پس از تحولات اجتماعیای که به جنبش مشروطه ختم شد و همزمان با رخنه فرهنگ غرب در ادبیات ایران پدیدار شد.» نخستین رمان ایرانی نیز با عنوان «ستارگان فریبخورده» در سال ۱۲۵۳ و به دست میرزا فتحعلی آخوندزاده نوشته شده است.