info@sokhangozaar.com

شیفته صدای خود بودن خطرناک است!

به راستی شیفته صدای خود بودن خطرناک است؛ در نقطه مقابل، در مقاله چرا اغلب ما از صدای ضبط‌شده خود بیزاریم؟ به دو پرسش اساسی در حوزه روان‌شناسی صدا پاسخ داده‌ام.

  • چرا اغلب ما از صدای ضبط‌شده خود بیزاریم؟
  • آیا صدای ضبط‌شده ما همان صدای واقعی ماست؟!

در این مقاله به دو پرسش مهم دیگر در حوزه روان‌شناسی صدا پاسخ می‌دهم.

  • چرا برخی از گویندگان شیفته صدای خود هستند؟
  • در جایگاه یک گوینده، شنیدن مداوم صدای خود؛ مزیت است یا آفت؟!

پاسخ پرسش اول ساده است. نوع تربیت در کودکی، نوع تلقی فرد از خویشتن و صدایی که با آن صحبت می کند و تعریف و تمجیدهایی که بیش از حد جدی گرفته شده‌اند. اینجاست که فرد به غلط و با روش‌های نادرست و افراطی و بیش‌ازحد به خود بها می دهد!

در کودکی ما را بیش از ارزش واقعی خود، ارزش‌گذاری کرده‌اند. والدین، دوستان، خاله، عمه و عمو بدون اینکه سند واقعی و معتبری در این زمینه داشته باشند، مدام به ما گفته‌اند: تو بسیار خوبی! تو عالی هستی! تو بی‌نقصی! اگر ما تک‌فرزند خانواده بوده باشیم که دیگر فاجعه است.

کارهای اشتباه ما نادیده گرفته‌شده و نتیجه این شده که یک‌صدای درونی این بار مثبت؛ اما در مسیر تخریب کلی شخصیت ما، در ما سربلند کرده است. آن صدا ظاهراً خیلی ما را تحویل می‌گیرد، دوستمان دارد و ما را برترین اولاد آدم (ع) می‌داند؛ اما امان از وقتی‌که کوچک‌ترین انتقاد متوجه ما شود، احساس خشم و حقارت تمام وجودش را فرامی‌گیرد. دقیق که می‌شویم و لحظاتی در زندگی که با خود خلوت می‌کنیم متوجه می‌شویم که این صدای مثلاً مثبت و دلسوز دارد ما را به سمت دره می‌برد!

مثل پدر یا مادر که از روی نادانی و وابستگی می‌گوید:

من عاشق فرزندم هستم!

و معمولاً این عبارات زیاد از دهانش بیرون می‌آید:

  • عزیزم چرا تو این کارو انجام بدی؟ مگه من مردم؟!
  • تو نمی‌خواد کار کنی، من این‌همه جون کندم که بچه‌هام راحت باشن. برو خوش دنیارو بگذرون؛
  • مگه من این مال رو می‌خوام با خودم ببرم اون دنیا؟! مال بچه‌هامه.

 و مادر هم به همین منوال.

بد ماجرا این است که جامعه، مدرسه، روزگار و حوادث غیرمترقبه، این‌قدر که پدر، مادر، عمو و عمه، هوای این فرد به‌شدت خودشیفته را ندارند.

اگر این فرد کار خود را درست انجام ندهد، ضربه‌های کاری و تنبیهات بدون تعارف برای او در نظر می‌گیرند، هرگز نازش را نمی‌کشند و…؛ اینجاست که فرد به‌شدت درهم کوبیده می‌شود و احساس حقارت احساس غالب او می‌شود.

روان شناسان معتقدند شخصیت فرد خودشیفته بر خشتِ تحسین‌های افراطی و بی‌پایه و احساس حقارت چیده شده است. روان زخمی این فرد مدام دنبال تحسین و تأیید است و اگر این فرد از بد روزگار صدای به نسبتاً زیبایی داشته باشد، به‌اصطلاح دیگر خدا را بنده نیست و تاب و تحمل کوچک‌ترین انتقاد یا آموزش را ندارد. البته این شیفته صدای خود بودن هم اصیل و واقعی نیست.

من سر کلاس‌های فن بیان دیده‌ام هنرجو در تمرینات شرکت می‌کند صرفاً برای اینکه تحسین شود. او نقد صحیح را برنمی‌تابد و به‌شدت و به غلط از صدای خود دفاع می‌کند. او حاضر نیست قدمی در جهت ارتقای نقایص گفتاری خود بردارد و با خشم به کلاس و آموزش پشت می‌کند.

دانشجویان و هنرجویان عزیز من

شیفته صدای خود بودن همان‌قدر خطرناک است که نفرت داشتن از صدای خود.

درست‌ترین شیوه آن است که صدای خود را با تمام حسن و نقایصی که دارد دوست داشته باشید، برای آن ارزش قائل باشید و حسابی آموزش ببینید. هرگز خود را از آموزش بی‌نیاز ندانید. اگر صدای شاخصی داشته باشید و خوب هم آموزش ببینید، بدون شک به یک ستاره تمام‌عیار تبدیل خواهید شد. این همان عزت‌نفس در فن بیان است که با خودشیفتگی زمین تا آسمان فرق دارد.

به این دو ترکیب بسیار مهم دقت کنید: عزت‌نفس / خودشیفته بودن

مرز تشخیص آن در بدو امر بسیار دشوار است؛ اما جهان عزت‌نفس جهانی روشن و سرشار از حس خوب و جهان خودشیفتگی، سرشار از ترس، احساس حقارت و خودبزرگ‌بینی پوشالی است.

پس در جریان یادگیری فن بیان:

  • نفرت از صدای خود ممنوع؛
  • شیفته صدای خود بودن ممنوع؛
  • اما دوست داشتن صدای خود؛ چراکه نه. حتماً

پرسش دوم: در جایگاه یک گوینده، شنیدن مداوم صدای خود؛ مزیت است یا آفت؟!

از نگاه من بستگی به سطح رشد و پیشرفت شما در این حیطه دارد.

اگر در سطح مقدماتی یادگیری این فن هستید، شنیدن مداوم صدای خودتان مزیت است. شما تمرین می‌کنید، بعد از تمرین صدای خود را ضبط می‌کنید، گوش می‌کنید و عیب اجرای شما در قدم اول از سوی خود شما و در مرتبه بعد، از سوی مربی فن بیان گرفته می‌شود.

در سطح مقدماتی، شنیدن فعال یکی از مهم‌ترین تمرینات شماست؛ پس خوب است که به‌طور مداوم صدا ضبط شود، شنیده شود، آرشیو شود و هر دو یا سه ماه یک‌بار برگردید و ضبط‌های اولیه را دوباره گوش کنید تا سیر و منحنی پیشرفتتان رسم شود.

شما باید خود را زیر نظر بگیرید تا بفهمید کجا بودید و الان در این حیطه کجا هستید.

باورش سخت است؛ اما من علاوه بر اجراهای سال‌های پیش، حتی تمرین‌های سال‌های پیش خود را نیز در آرشیو دارم و وقتی به آن‌ها گوش می‌کنم، از این‌همه تغییر در سبک اجرا و موارد دیگر متعجب می‌شوم. صدای من به‌وضوح مشخص می‌کند حتی شخصیت من چقدر تغییر کرده است و آن صدای آرام و نجیب و البته کمی خجالتی، الان چه مقتدرانه با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند! این تجربه شیرین را برای همه شما عزیزان آرزو می‌کنم.

اما وقتی به سطح متوسط و عالی آموزش فن بیان رسیدید و به یک گوینده با سخنران عالی تبدیل شدید، گوش کردن مداوم صدایتان برایتان آفت است؛ چون اینجا دیگر نقایص اجرا و گفتار خود را تقریباً شناختید و برطرف کردید.

حالا دیگر طرفدارانتان شما را تأیید و تحسین می‌کنند، آفرین و صد آفرین می‌گیرید و درست در این مرحله است که ممکن است با خود بگویید: «هین منم طاووس علیین شده» و در دام خودشیفتگی بیفتید.

نفس نیرومند است. حقه‌های او پایانی ندارد. ممکن است شما را فریب دهد و شما با خود بگویید:«دیگه خوش‌صداتر من هیچ‌کس روی این کره خاکی نیست! خودم هستم و خودم! و بقیه همکاران و دوستان و هم‌قطاران دیگه، یا باید مقابل من تعظیم کنن یا از دایره رفاقت من می‌رن بیرون!»

بر اساس تجربه شخصی می‌گویم: بسیاری از گویندگان خوب کشورمان با افتادن در این دام، روزگار را با دشمنی، زیرآب زدن همکاران خود، ایجاد سوءتفاهم‌های بیهوده و…؛ می‌گذرانند. خلاصه اینکه عرصه را بر خود و دیگران تنگ کرده‌اند. به همین دلیل است که بسیاری از بزرگان صداپیشه و پیشکسوتان ما در این عرصه، صدای بی‌نظیر خود را آگاهانه و از روی تدبیر خیلی تحویل نمی‌گیرند!

بر هنر و توانمندی‌های خود واقف هستند؛ اما با سلاح ادب، تواضع و احترام به صدای همکاران دیگر، به هیولای هولناک خودشیفتگی را در خود مهار می‌کنند.

پس جواب شد این: شنیدن مداوم صدای خود در ابتدای آموزش‌های فن بیان و اجرا مزیت است؛ اما در مراحلی که صدای ما قبول عام پیدا کرد، آفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...