رابطه زیباییشناسی با معنا در شعر سپید، وجوهی چندگانه دارد. در مقالههای پیشین با برشمردن ویژگیهای شعر سپید خوب و اجزایی که در این قالب شعری خاص نقش کلیدی ایفا میکنند، غیر مستقیم درباره ارتباط این دو رکن با یکدیگر توضیح دادم. در این مقاله با نگاهی ریزبینانهتر به این مسأله توجه میکنم.
آلنپو درباره شعر و زیبایی آن میگوید: «شاعر با نیک و بد یا حقیقی بودن یا نبودن پدیدهها کاری ندارد. سروکار او فقط با زیبایی است.»
حقیقت هم همین است. از آنجا که برخی از نظریههایی که درباره زیباییشناسی شعر مطرحشده است، بر اساس سلیقه است و سلیقه هم قاعده مشخصی ندارد؛ بنابراین نمیتوان برای فهم و تأیید زیبایی، به همان ابزاری متوسل شد که در باب مسائل علمی به آنها متوسل میشویم.
از طرفی نمیتوان مسألهای به این مهمی را بدون هیچگونه متر و معیاری به حال خود رها کرد. از نگاه من مفهوم زیبایی در شعر سپید، واجد ویژگیها و شرایطی است که میتوان بر سر آنها بحث کرد و به اجماع رسید. چنانکه در نقد شعر سنتی به این اجماع رسیدهایم.
معتقدم در شعر سپید هم ویژگیهایی وجود دارد که اگر نه بهاندازه ویژگیهای شعر سنتی؛ اما تا مرز تابآوری این نوع خاص از شعر، میتواند بهعنوان معیارهای کلی و البته انعطافپذیر زیبایی در نظر گرفته شود.
رابطه زیباییشناسی با معنا در شعر سپید به اندازه شعر سنتی اهمیت دارد. برای درک بهتر موضوع، ابتدا درباره مفهوم زیبایی در شعر مینویسم.
زیبایی در شعر به سه حالت کلی تقسیم میشود:
- زیبایی بیرونی؛
- زیبایی درونی؛
- زیبایی برآمده از هماهنگی.
زیبایی بیرونی خود سهشاخه مجزا دارد.
- زیبایی زبان؛ شامل آواها، واژگان، ترکیبها و نحو؛
- زیبایی موسیقایی؛ شامل موسیقی بیرونی (وزن)، کناری (ردیف و قافیه)، درونی (تکرار واژهها، آواها و ترکیبها) و موسیقی معنوی (تقارنها، تضادها، شباهتها و…)؛
- زیبایی تخیل؛ شامل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، نماد، تشخیص، حسآمیزی، تمثیل، اسطوره، اغراق، ایهام و… .
زیبایی درونی نیز سه بستر انتزاعی گسترده را در برمیگیرد.
- محتوا؛
- عاطفه؛
- اندیشه و معنا.
زیبایی برآمده از هماهنگی نیز به تعادل اجزای یک شعر و عدم اعوجاجهای صوری و نحوی در آن اشاره میکند. هماهنگی میتواند بین ساختار و محتوا هم تعریف شود؛ برای مثال موسیقی بیرونی یک شعر حماسی نمیتواند محتوایی سرد، منفعل و آرام داشته باشد. در این وضعیت، نوعی ناهماهنگی متولد میشود و این بهاصطلاح معیوب بودن شعر، به زیبایی آن خدشه وارد میکند.
میتوان گفت زیبایی یک شعر، حاصل پیوند و هماهنگی کامل یکایک اجزای آن است. هماهنگی موسیقی درونی، بیرونی و کناری با یکدیگر در شعر سنتی و هماهنگی تصویر، زبان، موسیقی و اندیشه در شعر سپید.
آنچه در شعر سپید بهعنوان تصویر اهمیت دارد این است که تصویر باید با زمینه عاطفی نیرومند همراه باشد تا بتواند افق تازهای پیش روی مخاطب بگستراند و دید تازهای از مضمون در ذهن او خلق کند.
تصاویر میتوانند همان ایجاد فضاسازی لازم با استفاده از ابزارهایی چون تشبیه، استعاره، مجاز، اغراق، حسآمیزی، تلمیح و…؛ باشند. منتهای مراتب شاعر در شعر سپید باید به دنبال کشف تصاویر خلاقانه، ربطهای شگفتانگیز و تازه بین مفاهیم و آشناییزدایی در معنای وسیع آن باشد. در این مسیر، جریان سیال ذهن شاعر و خلجانهای او بسیار اهمیت دارد.
از همه مهمتر در شعر سپید که محور عمودی شعر انعطاف بالایی دارد و هر شاعر بنا بر نوع نگاه، اندیشه و حرفی که برای ارائه انتخاب کرده است میتواند در آن دخل و تصرف کند، معنا هم به شیوه خاص خود متبلور میشود. هرچه ساختار شعر زیباتر و استخوانبندی بیرونی آن استحکام بیشتری داشته باشد؛ همچنین، لذت بصری بیشتری تولید کند، در بازتاب و انتشار معنا هم توفیق بیشتری خواهد یافت.
شعر سپید برخلاف شعر سنتی خود را در محوری عمودی به نمایش میگذارد و معنا نیز به همان اندازه میتواند زیبا و آشکار یا نارس و نامفهوم، به مخاطب عرضه شود.