اینکه ما از چه کسی فن بیان میآموزیم مهم است.( لطفاٌ این مقاله را هم مطالعه کنید.) پیشنهاد میکنم این فن و آموزه راهبردی را از بهترین مربیان این حوزه بیاموزیم؛ مربیانی که در این مقاله به شما معرفی میکنم. در ضمن میخواهم همین ابتدای کار یک سؤال مهم از شما بپرسم.
وقتی کلمه «فن بیان» را میخوانید، چه تصوری از آن به ذهنتان میآید؟!
- راه و روش خوب صحبت کردن؟
- اغواگرانه حرف زدن؟ (تعجب نکنید برخی از هنرجوهای من چنین تصوری از فن بیان دارند!)
- چاپلوسی و مخزنی در حد اعلا؟!
- دیگران را با کلمات قلمبهسلمبه و خارجی بمباران کردن؟
- حرف ش یا چ را شیک ادا کردن؟!
- اجرای مکانیکی و صرفاً درست ادا کردن کلمات؟
واقعاً تلقی شما از فن بیان چیست؟
بیش از بیست سال است که مینویسم، میگویم، ویرایش میکنم و به لطف رشتهای که عاشق آن هستم و دورههای آموزشی مفیدی که گذراندهام، با فن بیان آشنا شدهام. سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، نظامی، فرخی یزدی، صائب و شمس تبریزی خواندهام و اعتراف میکنم برخی از این اندیشمندان، ربالنوع سخن و بیان پاکیزه هستند. بهترین مربیان فن بیانی که در تمام عمر دیدهام.
من در برخی از آموزههای این استادان مسلم بیان، متوجه چند نکته ظریف شدهام:
- به سرچشمه پاکترین کلمات و عمیقترین معانی- قرآن کریم- متصل بودهاند؛
- بسیاری از اشعار آنها تحت تأثیر ساختار پاکیزه کلامی این کتاب بینظیر بوده است؛
- اهل خلوتگزینی، مراقبه و سکوتهای طولانی و متوالی بودهاند؛
- برای سخنور و سخنران شدن، قبل از تمرین آینه، خودکار، کش ماست، صندلی خالی، تیله و تنفس دیافراگمی، درون خود را پاکیزه میکردهاند؛ چون میدانستند کلام به دودسته تقسیم میشود: کلامی که از دوزخ میرسد و کلامی که از بهشت میآید.(مولانا)
آنها نمیخواستند به خاطر درون آلوده و آکنده از خشم، مجرایی برای لانه کردن کلام دوزخی در وجود خود باشند.
بر اساس آنچه من فهمیدم،
سرمشق اصلی فن بیان از نگاه این بزرگان در گستره عظیم خود این است:
- اندیشه و درون پالوده و پاکیزه؛ ای برادر تو همه اندیشهای/ مابقی تو استخوان و ریشهای (مولانا)
- شنیدنِ فعال، درست، دقیق و بدون تعصب؛
- سکوت کردن مداوم؛
- گفتنِ نیک؛
- نوشتنِ نیک؛ (بیان مکتوب)
- بیان نمایشی و رفتاری صادقانه و قدرتمند.(زبان بدن هماهنگ با نیت درونی)
از بهترین مربیان فن بیان ایران بیاموزیم
ما در شنیدن نیک یاد میگیریم:
چه چیزی بشنویم؛ چرا بشنویم؛ چگونه بشنویم؛ چه موقع بشنویم، به که گوش کنیم، چقدر بشنویم و چه زمانی فرایند شنیدن را متوقف کنیم. بذر تمام سوءتفاهمهای بین فردی در رعایت نکردن این اصل است. گوینده یکچیز میگوید، شنونده چیز دیگری میشنود! این مسأله به یک ضربالمثل تبدیلشده است؛ نه؟
در گفتن نیک یاد میگیریم:
چه بگوییم؛ چرا بگوییم؛ چگونه بگوییم؛ چه موقع بگوییم به که بگوییم چقدر بگوییم و چه زمانی سکوت کنیم! هنر بهموقع سکوت کردن که در جای خود درباره آن برای شما مینویسم و صحبت میکنم.
این میشود یک سمتِ بیان صحیح و مؤثر؛ اما بیان مؤثر یک سمت دیگری هم دارد؛ بیان مؤثر یک خیابان دوطرفه است و سمت دیگر این ماجرا کسی است که دارد میشنود.
حافظ بیت جالبی دراینباره دارد.
میان گریه میخندم که چون شمع اندر این مجلس / زبان آتشینم هست؛ لیکن در نمیگیرد!
او میگوید: من شنونده فعال و گوش حقیقتشنویی در این مجلس نمیبینم؛ وگرنه بیان من گرم و آتشین است.
بیان مکتوب هم همین حالت را دارد.
چه چیزی بنویسم، چرا بنویسم، چگونه بنویسم چه موقع بنویسم به که بنویسم چقدر بنویسم و چه زمانی قلم را بر کاغذ بگذارم و سکوت کنم.
ما بیان تصویری (نمایش) و رفتاری (زبان بدن) هم داریم.
چه تصویر و رفتاری را خود به نمایش بگذارم؛ چرا به نمایش بگذارم؛ چگونه به نمایش بگذارم؛ چهموقع به نمایش بگذارم و چه زمانی به نمایش گذاشتن تصویر موردنظر را متوقف کنم.
در تمامی این موارد، اصلی که بیان ما را غنی، جذاب و به اصطلاح شهد و شکر میکند و به آن اصالت میبخشد، مجهز شدن به دانشِ بینظیر سکوت است.
بزرگترین سخنوران تاریخ در گسترهای که برای شما تعریف کردم؛ مهارت عجیبی در سکوت، خاموشی و خلوتگزینی داشتند. خاموشی البته مراتب خاص خود را دارد و از خاموشی زبان تا خاموشی ذهن و خاموشی نفس را در برمیگیرد.
مولوی میگوید: خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی/ در سوز عبارت را بگذار اشارت را.
از نگاه من مولانا بزرگترین مربی فن بیان تاریخ زبان فارسی است. سعدی یکی دیگر از بزرگترین مربیان فن بیان در زبان فارسی است. او درکتاب بوستان، فصل مفصلی درباره فواید خاموشی دارد که پیشنهاد میکنم حتماً بخوانید.
البته این فن قدرتمند، هیچ ربطی به اختلال کمحرف بودن ندارد.
در سکوت مدبرانه و خاموشی پربرکت چه اتفاقی میافتد؟
در این فضا گوش کردن فعال آغاز میشود. فرد آگاهانه به ندای قلب و درونش گوش میکند. اگر به دامن طبیعت مشرف شود، در دل طبیعت با تمام وجودش به ندای هستی گوش میدهد. یک خلوتگزینی عاشقانه با خداوند، خود و جهان پیرامون دارد و بعد به حرف که میآید، میشود شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکر.
بدون تعارف بگویم: میزان تأثیر و نفوذ کلام شما بهاندازه کیفیت سکوت شما و میزان صداقتی است که در حرفهایتان وجود دارد.
من تضمین میکنم.
من این قول را به شما میدهم که با خواندن دوباره و چندباره مقالههای این سایت و با ورود به وادی خوش آبوهوای اقدام و عمل، در حوزه فن بیان بهجایی میرسید که به شما بگویند: ستاره در حوزه گویندگی و اجرا، ستاره در حوزه تدریس، ستاره در حرفه وکالت یا فروش و ستاره در حوزه روابط فردی و اجتماعی.
من این را تضمین میکنم.
از بهترین مربیان فن بیان ایران بیاموزیم.