سپیدسرایان ِ زبردست میدانند که شعر سپید دریایی ژرف، پرخطر و بیکرانه است. من این را از آثار و اظهار نظرهای احمد شاملو در باب این قالب شعری دریافته بودم و یکی دو استاد دلسوز هم درباره این شوخِ مهیبِ اغواگر به من هشدار داده بودند که: «به دریا مرو گفتمت زینهار / وگر میروی تن به توفان سپار!» اما من گفتم:
«با همین قایق تفریحی کوچک (نخستین مجموعه شعر سپیدم که در سال ۱۳۹۳ به همت نشر هزاره ققنوس منتشر شد) به دریا میروم! اگر هم گرفتار توفان شدم، یا همانجا و در قلب همان گردابهای بلعنده، راه بیرون آمدن از آن یا شیوه مسلط شدن بر آن را یاد میگیرم یا غرق میشوم! با بر ساحل نشستن و فرو رفتن در رؤیای درنوردیدن دریا، نمیتوان دریانورد شد.
به دریا رفتم و پس از تجربه شبهای بیستاره و توفانهای سهمگین فراوان، عاقبت حرف حساب این قالب شعری دشوار را فهمیدم و شیوه نوشتن شعر سپید اثرگذار را یاد گرفتم؛ اما یادگیری شیوههای سرودن شعر سپید موفق، با وارد میدان شدن و بهکارگیری خلاقانه و هوشمندانه آموختهها و در نهایت سوار شدنِ بر کار تفاوت دارد و در بهترین حالت تنها به کار آموزش میآید.
بدون تعارف بگویم؛ اگر دلباخته شعر سپید هستید، باید وارد میدان شوید. همچنانکه من با سرودن دومین مجموعه شعر سپید خود، عملاً وارد میدان شدم.
لازم است تا میتوانید بخوانید، بنویسید، پاره کنید و دور بریزید. باید پا جای قدمهای توفیق یافتگان این عرصه بگذارید تا عاقبت راه و شیوه خاص خود را در این مسیر پیدا کنید.
من در جایگاه شاعر، آموزگار و پژوهشگر شعر سپید، به شما کمک میکنم قایق خود را بسازید و بیهیچ ترسی، به میهمانی این دریای توفانی بروید.
نکته ظریف:
دریا حریف سرسخت، شجاع، هدفمند و عاشق یادگیری را در خود غرق نمیکند؛ بلکه عاشق او میشود و قدمهایش را بر سر چشمهای روشنش میگذارد! پس نترسید و با شجاعت در این راه قدم بگذارید.
این هم چند مقاله خوب درباره شعر سپید – در همین سایت – که به شما یاد میدهد چگونه بهتر و خلاقانهتر بنویسید.
نکته مهم:
به مقالههای با موضوع شعر سپید، افزوده میشود.
شعر سپید یا شعر شاملویی؛
پانزده ویژگی طلایی یک شعر سپید خوب؛
رابطه زیباییشناسی با معنا در شعر سپید؛
جایگاه وحدت اندیشه در شعر سپید؛
نقش تقطیع هنرمندانه در شعر سپید موفق؛ (۱)
نقش تقطیع هنرمندانه در شعر سپید موفق؛ (۲)
منابع تحقیقی شعر سپید و فرهنگ عامه.
شاملو و نظریه شعر سپید
پدر دوم شعر نوی پارسی، در کتاب نظریه شعر سپید، سخنان راهگشایی درباره شعر و البته شعر سپید (تعریف، ضرورت و حقانیت آن) گفته است. او با آنکه هرگز به شکل رسمی مؤلفههای شعر سپید را برای دیگران روشن نکرد؛ اما در این کتاب و از خلال سخنانش، میتوان به یک صورتبندی کلی از شعر سپید دست پیدا کرد.
پیش از ورود به طرح سخنان شاملو، هیوا مسیح در پیشگفتار این کتاب، درباره شعر و کارکرد آن نگاهی قابلدفاع دارد: او مینویسد: «در خود میاندیشم شعر پیشنهادی است برای انسان که میتواند با آن به شیوه جدیدی از مکاشفه، اندیشه و اندیشیدن دست یابد تا به «شناخت» برسد. از این منظر و از آنجا که سرودن شعر، همچون فکر کردن و عبادت یک عمل فردی است، دست یافتن به کلیدها و رمز و رازهای شعر سخت دشوار مینماید؛ مگر به مدد صرف وقت و تلاشی بیوقفه در مسیر تجربههای انسانی، تجربههای اندیشیدن، سرایش و البته درست خواندن.»
…. «از آنجا که «انسان» همواره و همواره برای حرکتش در طول زندگی نیازمند دستاویزی، بهانهای، کلیدی و ابزاری بوده است تا با آن به مقابله با پوچی جهان برخیزد و اگر بپذیریم که هنر در همه ابعادش بر آن است تا انسانِ در بند خود و جهان را آزاد کند، شعر یکی از پیچیدهترین و پر رمز و رازترین هنرهاست که در بنیاد خود رهایی و آزادی را آرزو میکند و قصدش آن است که هر بار، هرسال و هر قرن، حرمت ازدسترفته را به انسان بازگرداند.»
چرا شعر «سپید»؟!
از آنجا که میدانم اهل مطالعه هستید، لازم نیست از مجادله گروهی از شاعران و پژوهشگران نامآور نظیر رضا براهنی، بیژن جلالی و…؛ با شاملو و یارانش بر سر این نام برایتان بنویسم. با آنکه گروه اول عنوان شعر «سپید» را برای تلاش شاملو در معرفی جریان تازه شعری غلط میدانستند و عنوان شعر «منثور» را به لحاظ ساختار خاص این قالب شعری، رساتر میپنداشتند؛ اما گروه دوم زیر بار فشارهای گروه نخست نرفت و برعکس تلاش کرد این عنوان جنجالی را در شعر معاصر ایران جا بیندازد.
شاملو در باب نامگذاری شعر سپید میگوید: «ما شعر نیمایی را «آزاد» نامیدهایم، به دلیل اینکه هسته وزنی را در آن آزادانه و تا حد دلخواه یا تا حد احتیاج، تکرار میتوان کرد و آنیکی را شعر سپید خواندهایم؛ چراکه (اگر دلتان میخواهد) از هر شایبه پاک است؛ از شایبه وزن و قافیه و چه و چه مثلاً. ضمناً […] نیما خود نیز شعرش را «شعر آزاد» میخواند. شاید آزاد از قید تساوی طولی یا تعصباتی از این نوع.» (همان، ص ۱۲۶)
شعر سپید از نگاه شاملو
شعر سپید شاید رقصی است که به موسیقی احساس نیاز نمیکند. شرابی است که در ساغر نمیگنجد تا عریانتر جلوه کند، شکل نمیخواهد تا روح مجرد خود را در بیشکلی بهتر نمود دهد. در حقیقت شعر سپید، شعری است که نمیخواهد بهصورت شعر درآید.
شعر سپید مطلق و مجرد است و میباید نامی دیگر برای آن جست.
شعر سپید شاید از وزن و قافیه و از آرایش و پیرایش احساس بینیازی نکند؛ اما از آن محروم است. شاید بتواند از آن محروم نباشد؛ اما تظاهر به بینیازی میکند. […]
شعر سپید طبق آنچه خواجهنصیرالدین طوسی بهدرستی در تعریف «شعر» گفت: کلامی است صرفاً تکیه داده بر خیال و البته ارزشهای صوتی کلمات و آزاد از سلطه وزن. (همان ۱۲۷)
دورههای شعر سپید در ایران
کامیار عابدی – البته بااحتیاط – دورههای شعر سپید را در ایران در کتاب دریچهای بهسوی شعر سپید، به چهار دوره تقسیم میکند.
الف. دوره تجربه و تردید (۱۳۳۰-۱۲۹۰)
در این دوره نسبتاً طولانی تجربههای شعری شاعرانی مانند دولتآبادی، لاهوتی، مقدم، تندرکیا، طبری، ایرانی، شاملو و دیگران در دسترس مخاطبان بسیار خاص قرار میگیرد. در این دوره هم خوانندگان و هم اغلب شاعران نسبت به این نوع از تجربهها تردید دارند؛ حتی شاعرانی مثل هوشنگ ابتهاج، مهدی اخوان ثالث و نادر نادرپور پس از چند تجربه محدود، برای همیشه از این قالب شعری روی میگردانند و به سراغ قالبهای دیگر شعری میروند.
ب. دوره تکوین (۱۳۵۰-۱۳۴۰)
در این دوره شاملو و یاران جوانش با اعتمادبهنفس بیشتر و با حضور در نشستهای ادبی و نشریههای فرهنگی، به تکوین شعر سپید میپردازند. در سایه این تلاشها بهتدریج بر هواخواهان این نوع شعر در گرایشهای موسیقایی و غیر موسیقایی، ساده و پیچیده و فردی و اجتماعی افزوده میشود. در همین دوره است که علاوه بر شاملو، شاعرانی مانند بیژن جلالی، احمدرضا احمدی و بسیاری دیگر میتوانند توجه خوانندگان را به سرودههای خود جلب کنند.
ج. دوره تثبیت (۱۳۷۰-۱۳۶۰)
در این دوره، شاعران جوان بسیاری به سرودن شعر سپید روی میآورند. البته این شاعران بهتدریج و برخلاف شاعران دو دهه قبل از بازتاب مستقیم مسائل سیاسی و اجتماعی در سرودههای خود پرهیز میکنند. در آغاز، رواج نوعی شعر ساختارگرا و بعد گسترش شعر ساختارگرا و گاه ساختارزُدا، در میان شماری از علاقهمندان شعر سپید پذیرفته میشود. شمس لنگرودی و سید علی صالحی از شناختهشدهترین سپید سرایان این دوره هستند.
د. دوران گسترش و فوران (۱۳۹۰-۱۳۸۰)
در این دوره، شعر سپید به دلایل مختلف؛ بهویژه گسترش فضای مجازی از زبان عمومی تأثیر میپذیرد، از فضای روشنفکری ادبی منفک میشود و تلاش میکند با تکیه بر رمانتیسیسم نو؛ بهویژه قصارنویسی به قلمرو مخاطبان عام نزدیک شود.
آبشخورهای شعرهای سپید
پرسش بسیار مهمی که فارغ از نحلههای اجتماعی، فلسفی و روانشناسی و صرفاً به لحاظ ادبی، هم شاملو و هم برخی از شاعران تراز اول شعر معاصر فارسی نظیر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به آن پاسخ گفتهاند، درباره آبشخورهای اصلی شعرهای سپید است. بزرگان این عرصه،
نثر کهن فارسی؛
سرودههای باستانی (اوستایی، مانوی و پهلوی)؛
ترجمههای عهد عتیق و عهد جدید؛
و البته شعر سپید اروپایی را آبشخورهای چهارگانه این قالب شعری برمیشمارند.
در نثر کهن پارسی، از همه زیباتر مثال روشنی است که شفیعی کدکنی هنگام معرفی منشآت خاقانی (تصحیح محمد روشن، ۱۳۴۹) میآورد. او میگوید: «نامههای خاقانی مشتمل است بر پاره-پاره شعرهای لطیف منثور که اگر بهصورت پلکانی نوشته شود، در جایگاه بهترین نمونههای شعر سپید امروز موردتوجه قرار خواهد گرفت.» نمونهای که این استاد زبان و ادبیات فارسی از نامههای خاقانی تقطیع و نقل کرده است، چنین است:
«مرغ از میان آب
صف – صف بر میآمد
صوفیانه چرخ میزد
خرقه پرنیان آب را
چاک میکرد
باد از کنار
نرم – نرم
در میتاخت
آب
کُرتِه سُندُس درخت را بر میگرفت
آیینگی میکرد
و نقش کژ- مژ مرا به من مینمود
و من،
بیخبر
از غایت حیرت که:
این منم!
چنانکه طوطی
در آینه
نگرد
و معلمش در پس آینه
تلقین میکند.
او خود را میبیند
پندارد که دیگری است.» (کتابهای تازه، شفیعی کدکنی، بررسی کتاب، دوره جدید، شماره ۴)
او همچنین معتقد است: «استفاده از موسیقی کلام در نثر، خاص شاعران مدرن نیست؛ در حقیقت، اینان از تجربه هزارساله نثر فنی و تجارب درخشان نویسندگان کهن سود میجویند و هر کس اندک تأملی در ساختمان زبان و بافت (texture) آثار فنی زبان فارسی و عربی داشته باشد، میداند که هنرنمایی استادان این شیوه از نویسندگی، در مواردی تا بدان پایه است که خواننده و شنونده را در حد نابترین شعرها مسحور ایجاز، تناسب و نظام موسیقایی خویش میکند.» (موسیقی شعر، شفیعی کدکنی، نشر آگاه، چاپ چهارم، ۱۳۷۳)
درباره سه آبشخور دیگر هم مستندات فراوان است. کافی است به گاتها، یسنا، متون مانوی پارتی، متون پهلوی، کتاب مقدس و نمونه شعرهای ترجمهشده از زبانهای فرانسوی، انگلیسی، روسی، آلمانی و ایتالیایی، از دهه ۱۲۹۰ تا ۱۳۴۰ نگاهی بیندازید.
کوتاهسخن اینکه؛ شاملوی مخالف خوانِ متمردِ شورشی که به دلیل شباهت نیافتن به ادبای زمانه، از هر عنوان سنتی نظیر «ادیب و فرهیخته» میگریخت، خود مطالعات عمیق و همهجانبهای در شعر و نثر کهن فارسی داشت. همین مسأله میتواند برای ما نشانه و چراغ راه باشد تا در چاه حماقت و تنبلی نیفتیم و خواندن متون قدما را واپسگرایی و اتلاف وقت ندانیم!
سپیدسرایانی که لازم است آثارشان با دقت خوانده شود
راستش دلم نمیخواست این پاراگراف را بنویسم؛ اما آنقدر در این باره از من سؤال میشود که ناگزیرم پاسخ دهم: بنابر پرشمار بودن شاعران این قالب شعری که من آنها را به عالی، قابلدفاع، متوسط و ضعیف تقسیم میکنم، بهتر است در قدم اول شعر شاعرانی را بخوانید که در قله یا نزدیک به قله شعر سپید جای گرفتهاند؛ شاعرانی نیرومند، دقیق، اهل نظر و تماشا و البته اهل مطالعه و تحقیق.
خواندن دقیق آثار شاملو که نیاز به گفتن ندارد. خواندن آثار منوچهر آتشی فقید را جداً به شما توصیه میکنم. نمیدانید چه عاطفه، جوشش شعری، اصالت و فردگرایی مردانهای در شعرهایش موج میزند. مجموعه شعر «آهنگ دیگر» او عالی است و تقطیع شعرهای او نیز برخلاف بسیاری از شاعران دیگر؛ صحیح، خلاقانه و هنرمندانه است.
البته این را هم بگویم آتشی ابتدا در قالب نیمایی شعر میسرود و از شاگردان نیما یوشیج بود. بعدها به سرودن شعر سپید روی آورد. برخی او را نماینده شعر حجم هم میدانند. در قدم بعد، خواندن آثار شمس لنگرودی، سید علی صالحی و احمدرضا احمدی را نیز به شما پیشنهاد میکنم؛ وزین، غنی و صاحب سبک هستند و در تربیت درست سلیقه شعری شما مؤثر.
خواندن آثار بیژن جلالی هم میتواند به شما کمک کند و البته شاعران دیگری هم هستند که شعرهای سپید نیرومند و ماندگار سرودهاند؛ اما دلم میخواهد خودتان آنها را کشف کنید. جای دیگر هم گفتهام، دلم نمیخواهد لقمه آماده در دهان شما بگذارم!
و اینکه؛ از خواندن شعر نوی جهان؛ بهویژه شعر نوی عرب غافل نشوید که مرد و زنشان اعجاز کردهاند. نزار قبانی، غاده السمان، سعاد الصباح، آدونیس، محمد الماغوط، سمیح القاسم، محمود درویش و…؛
در ادامه نیز به شما پیشنهاد میکنم کتاب وزین نظریه شعر سپید را بخوانید یا اگر خواندهاید دوباره آن را ورق بزنید تا با ذهنیتی درست و آماده بتوانید قایق خود را بسازید و به این دریای پرتلاطم بیندازید.
عناصر لازم برای سرودن یک شعر سپید موفق
صبر و شهامت؛
عاطفه غنی و ذهن پرورده و تعلیمیافته؛
علاقه فراوان به کلمه و موسیقی؛
مطالعه عمیق و مداوم آثار گذشتگان و هم روزگاران؛
کمی عصیان، کمی همرنگ جماعت نبودن؛
اهل تماشای جهان و متعهد و معاصر خود بودن؛
نترسیدن از زیستن بیپروا؛
قدردان تجربههای زیسته خود بودن؛ هرچند تلخ و جانکاه؛
پرهیز از ابتذال و… .
و سخن آخر من با شما این است: شعر سپید موفق، معشوق گریزپا، یاغی و بدقلقی است؛ اما ذات پرنور، پاک و پیراستهای دارد و اگر بتوانید رگ خوابش را به دست بیاورید، چهره جدید باشگاه سپید گویان موفق در کشور شما هستید.
سخنگزار برای شاعران سپید سرا، موفقیت روزافزون آرزو میکند.