پیش از این و در دو مقاله، درباره قالبهای شعر فارسی؛ همچنین سبکشناسی نثر و انواع آن برای شما نوشتهام. در این مقاله و دو مقاله دیگر، قالبهای مهم نثر را به زبان ساده شرح میدهم. شناخت و مقایسه این قالبها با یکدیگر به شما امکان میدهد قالبِ نوشته پیش روی خود را درست تشخیص دهید و در زمینه نقد ورزیدهتر شوید.
قصه
قصه یک اتفاق یا یک سلسله اتفاق اغلب خیالی است که معمولاً بر حوادث عجیب، خارقالعاده و غیرمعمول تکیه میکند و تحول شخصیتهای ماجرا در آن چندان جدی گرفته نمیشود. قصه عمدتاً بر خلق حوادث ناگهانی و «یکدفعهای» استوار است.
در قصه شخصیتها و قهرمانها کمتر تغییر میکنند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگونی میشوند که باید از آن سربلند بیرون بیایند یا برایش راهحلی پیدا کنند. ساختار قصه بسیار ساده است و زبان آن نیز به زبان گفتار و محاوره نزدیک است.
قصه معمولاً با لغات، اصطلاحات و مثلهای عامیانه تغذیه میشود و هدف اصلی آن سرگرم کردن مخاطب و معطوف ساختن حواس او به کارهای شگفتانگیز شخصیتهایی است که در ایجاد رویدادهای عجیب، نقش اصلی را ایفا میکنند.
عناصر اصلی قصههای ایرانی و بهطورکلی قصههای مشرقزمین نیز معمولاً نیروهای ماورای طبیعی نظیر هاتف غیبی، سروش، سیمرغ، قهرمانهای شکستناپذیر، قصرهای مرموز، باغهای سحرآمیز، فضاهای تیره، دیو، پری، اژدها، خسوف و کسوف، رعدوبرق و تأثیر اعداد سعد و نحس و چشمشور بر زندگی افراد؛ همچنین تعبیر خواب، رمل و اسطرلاب و چراغ جادو است.
شخصیتهای اصلی یا قهرمانهای یک قصه، اغلب بازتاب آرمانها، آرزوها، خوشیها و ناخوشیهای مردم یک سرزمین هستند. شرح دلاوریها یا ترسیم نامردمیها به زبان ساده و درعینحال جذاب و آینهای که مخاطب میتواند تمایلات تیره یا روشن خود را بهوضوح در آن ببیند و با آن همذاتپنداری کند. در قصه شخصیت خاکستری وجود ندارد و تمام قهرمانها کاملاً سفید یا تماماً سیاه هستند.
اینجاست که تفاوت قصه با داستان آشکار میشود. در قصه برخلاف داستان، طرح رویدادها بر روابط علی و معلولی، وحدت موضوع و تحلیل ویژگیهای ذهنی و روانی؛ همچنین فضای معنوی و محیط اجتماعی قهرمانها استوار نیست.
حکایت
حکایت نوعی داستان کوتاه است که در انتهای آن درس یا نکتهای اخلاقی به خواننده منتقل میشود.
شخصیتهای یک حکایت ممکن است انسان، حیوان یا اشیای بیجان باشند. زمانی که حیوانات در جایگاه شخصیت حکایت مطرح هستند، مانند انسانها صحبت میکنند یا احساسات انسانی از خود بروز میدهند. علاوه بر کتاب ارزشمند کلیله و دمنه، هزار و یکشب نیز یکی از بهترین نمونههای حکایت در زبان فارسی است.
حکایتها معمولاً بهسادگی فهمیده و درک میشوند و ادبیات به کار گرفته شده در آنها نیز ادب تعلیمی نامیده میشود. گلستان سعدی در این حوزه نمونهای کمنظیر است.
مَثَل
مثل سخن کوتاه و مشهوری است که پشتوانه آن قصهای عبرتآموز، اتفاقی تاریخی یا گفتاری نکته آموز است و بهجای «توضیح بیشتر» به کار میرود. «مثل» واژهای عربی است و معادل فارسی آن کلمه «متل» است. وقتی مثل شمایلی جسورانه یا بیادبانه به خود بگیرد، به آن متلک میگویند.
ارزش ادبی، فرهنگی و اجتماعی مثل بسیار بالاست. مثل عصاره فرهنگ، تجربه و شیوه تفکر بزرگان و مردم در روزگار گذشته و ابزار مطمئنی در دست ادیبان و جامعه شناسان است تا به لطف آن بتوانند روحیه و خلقوخوی مردم هر روزگار را بسنجد و نقشه راه و زندگی گذشتگان خود را بهروشنی ترسیم کنند. هرقدر تاریخ تمدن ملتی قدمت و فراز و نشیب بیشتری داشته باشد، مثلهای بیشتری نیز در آن وجود دارد.
چند نمونه از مثلهای معتبر زبان فارسی
- اظهار عجز پیش ستمپیشگان خطاست / اشک کباب موجب طغیان آتش است (صائب)
- به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد/ گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه (حافظ؛ قطعات)
- با سیهدل چه سود گفتن وعظ / نرود میخ آهنین در سنگ (گلستان سعدی)
- زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی/ چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی (صائب)
شوخی کردن یکی از نیازها بنیادی بشر و شوخطبعی مهارتی بسیار ارزشمند در وجود یک انسان است. ارسطو آدمی را حیوان ضاحک میپندارد و شادی را ابزاری میداند که به پرورش و ظهور سایر صفات عالی انسانی کمک میکند. برخی نظیر مارتین و دابین نیز عقیده دارند شوخی و لطیفه زندگی را غنی میکنند و کیفیت آن را افزایش میدهند. فروید نیز شوخی و لطیفه را نوعی تلاش حسابگرانه و درعینحال ناخودآگاه برای برونریزی تنش معرفی میکند. با این مقدمه، لطیفه سخنی کوتاه و خندهآور است که ساختاری داستانی دارد. لطیفه نمایش قدرتمندی از شوخی است و معادل انگلیسی آن نیز کلمه «Joke» است.
لطیفه کارکردهای دیگری هم دارد. این قالب مهم نثر،
- ابزاری برای شناسایی نقاط قوت و ضعف خود و دیگران؛
- ابزاری برای اعتراض به شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی؛
- و ابزاری برای تشخص قومی؛ همچنین مقاومت در برابر فرهنگ بیگانه نیز هست.
به لحاظ ساختار نیز یک لطیفه ساده از دو بخش «مقدمه» و «جان کلام» تشکیل شده است. در بخش مقدمه گوینده عناصر اصلی لطیفه را معرفی و فضا را برای وارد کردن ضربه و گفتن جمله اصلی ایجاد میکند و جان کلام معمولاً جملهای کوتاه است که بهنوعی با بخش اول تضاد دارد یا در آن عناصر غافلگیرکننده و پیوند غیرمنتظره دیده میشود. درباره قالبهای مهم نثر باز هم برایتان مینویسم.