info@sokhangozaar.com

کودتای میوه‌ها در عصر کرونا!

سلام رفقا! احوال شریف چطور است؟ می‌گویم عجب روزگار کلافه‌کننده و قمر در عقربی! عجب روزهای بی‌مزه و اعصاب خرد کنی! راستی شما چیزی درباره کودتای میوه‌ها در عصر کرونا شنیده‌اید؟! ( لطفاً این که تمام شد، بروید سروقت این یکی)

{ صدا حسابی بالا می‌رود}

آیندگان شهادت خواهند داد ما در محاصره ویروسی کشنده، بی‌پولی، تنهایی و در جهانی بی‌رؤیا و میوه‌! ولش کن بابا! حوصله ایراد خطابه آتشین ندارم!

جواب من را بدهید! چیزی درباره کودتای میوه‌ها در عصر کرونا شنیده‌اید؟ نه…؟!

پس حتماً خوانده‌اید.

آن‌ هم نه…؟!

کجا سیر می‌کنید عزیزان؟!

قیمت میوه و صیفی‌جات نجومی شد رفت! اتحادیه هم که خود را به خواب خرگوشی زده و خیال گران‌فروش هم از شش‌جهت تخت!

البته ناراحت نباشید. روزگار است دیگر. حکایت ما و روزبه‌روز گران‌تر شدن همه‌چیز در این مملکت، حکایت همان قورباغه و ظرف معروف آب سردی است که به‌تدریج گرم می‌شود!

اصلاً به قول عزیزی، همه ما در یکی دو هفته پیش رو به‌ جای میوه، نذری‌های خوشمزه می‌خوریم و روی هرچه گران‌فروش را هم کم می‌کنیم و صدالبته به قول برخی مسؤولان هم مبنی بر مقطعی! بودن گرانی میوه اعتماد می‌نماییم!

تازه بی‌محلی کردن به این میوه‌های پرافاده هم به نفع خودمان است. دیشب که به میوه‌فروشی محل رفتم، دیدم به‌به! چه محشر کبرایی است. تحویلمان که نمی‌گیرند هیچ، کلی هم برایمان رجز می‌خوانند و پشت چشم نازک می‌کنند که:

«گوید مرا انار که هر دانه من است

 چندان گران که دانه لعلش گمان کنند

گوید به ناز و عشوه گلابی که بنده را

 هم قیمت گلاب و هل و زعفران کنند

گوید به خنده سیب که تا کیسه‌ها تهی است

بیهوده از چه خارجم از بوستان کنند؟!

انگور گوید از برِ من ای گدا برو!

تا اغنیا مرا چو میِ ارغوان کنند

انجیر گویدم که به من می‌زنی تو چشم

باید مرا ز چشم فقیران نهان کنند!

در این میانه موز کند قدّ خویش راست

گوید خوش آن‌کسان که مرا در دهان کنند!

با اخم و طعنه خربزه گوید که مفلسان

آن به که بگذرند ز من و فکر نان کنند

گوید خیار: من شده‌ام جزو میوه‌جات!

تا دم‌به‌دم بهای مرا هم گران کنند…»

می‌بینید دوستان! من مانده‌ام در این بلبشوی کرونا و قرنطینه، این کودتای عظیم میوه‌ها را کجای دلم بنشانم؟! به که نامه اعتراض بنویسم؟ قلم را چگونه بگریانم؟ با کلمه لج درآر ِ «مقطعی» چه کنم؟ من که دارم جمع می‌کنم بروم ولایت پی خوردن همان نذری. می‌پرم درون یک اتوبوس VIP و الفرار. این شما پایتخت‌نشین‌ها و این‌ هم‌ کلاسی که میوه‌ها برایتان می‌گذارند! والا! نمی‌خواهم قلمم هم مثل زبانم مو دربیاورد و آخرش هم هیچی به هیچ‌کس.

باقی بقایتان دخترک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...