info@sokhangozaar.com

نقد نمایی یا بررسی صور خیال در یک اثر ادبی + تمرین

نقد نمایی، نقد بلاغی یا بررسی صور خیال در یک اثر ادبی، فرقی نمی‌کند. منتقد در این شیوه از نقد تلاش می‌کند با بررسی تصاویر و نمادهای به کار گرفته‌شده در یک شعر، داستان یا نمایش‌نامه، درون‌مایه اصلی آن را استخراج کند.

البته این را نیز باید در نظر داشت که درون‌مایه یک اثر معمولاً تلویحی است و به‌آسانی خود را بر مخاطب و حتی منتقد آشکار نمی‌کند؛ بنابراین دانشی وسیع و ذهنی وقاد لازم است تا بتوان به لطف این شیوه نقد، پرده از اسرار مگوی یک اثر ادبی برداشت.

برخی منتقدان معتقدند؛ نقد نمایی یا بلاغی را می‌توان در کنار نقد زیبایی‌شناسانه به کار برد. صاحب کتاب مبانی نقد ادبی می‌گوید:«نخستین قدم در این شیوه نقد، شناخت صحیح تصاویر و نمادها و قدم مهم‌تر، بررسی بافتنِ هنرمندانه این مواد در انگاره‌هایی معنی‌دار است.»

او در جای دیگر ادامه می‌دهد:«وقتی نمادها و تصاویر هنری را کشف کردیم، ذره‌ذره راهمان را به درون تجربه داستان، شعر یا نمایش‌نامه پیدا می‌کنیم و به تجربه ذات اثر می‌رسیم.»

دو نمونه تحقیقی و انتقادی در زمینه نقد نمایی

از نگاه من وسیع‌ترین و جدی‌ترین اثر تحقیقی در زمینه نقد نمایی یا نظریه بلاغت در ادبیات معاصر، صور خیال در شعر فارسی، اثر ارزشمند دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. در غرب هم کارولین اسپرجن صور خیال شکسپیر را فهرست کرده است تا هم خود شکسپیر، هم نمایشنامه‌هایش را بهتر درک کند.

در نقد نمایی یک اثر، بر چه عناصری باید انگشت گذاشت؟

در این شیوه نقد معمولاً بر سه عنصر تکیه می‌شود.

  • صور خیال؛ چه زمانی‌که بر یکی از حواس تأثیر می‌گذارند و چه وقتی‌که در قالب خوشه‌های تصاویر به کار گرفته شده‌اند؛
  • اندیشه‌هایی که به‌صورت ایده، طرح ذهنی یا انگاره درمی‌آیند؛
  • رویدادهای مربوط به آن طرح ذهنی که از وجود یک درون‌مایه در اثر حکایت می‌کند.

اگر می‌خواهید در این شاخه نقد تبحر لازم را به دست آورید، حتماً کتاب صور خیال در شعر فارسی شفیعی کدکنی را بخوانید و به مثال‌های بسیار دقیق و راهگشایی که استاد در این اثر از شاعران پارسی‌گوی آورده است، دقت کنید. درباره ارزش این اثر تحقیقی؛ به‌ویژه در چاپ جدید و ویرایش تازه آن، هرچه بگویم، کم گفته‌ام.

در ادامه، نقد بلاغی شعر بسیار مشهور آندرو مارول را برای درک بهتر این شیوه نقد به شما پیشنهاد می‌کنم. شعر را با دقت بخوانید و از طریق بررسی تصاویر شعری و نمادهای به‌کاررفته در آن، درون‌مایه اصلی اثر را کشف کنید.


به معشوق عشوه سازش


اگر جهان به اختیار ما بود و زمان،

این عشوه‌گری جرمی نبود بانو!

می‌نشستیم و می‌اندیشیدیم که قدم‌زنان

به کدام سو برویم و چگونه روز بلند عشقمان را بگذرانیم.

تو در کناره گنگ هندوستان

عقیق می‌جستی و من به سواحل امواج هامبر

شکوه سر می‌دادم.

من تو را ده سال پیش از توفان نوح دوست می‌داشتم

و تو اگر می‌پسندی تا

دین نوگزینی قوم یهود عشق مرا پاسخ رد می‌دادی.

عشق گیاهی من رشد می‌کرد

وسیع‌تر از امپراتوری‌ها و کندتر از آن‌ها

و صد سالی به ستایش چشمانت می‌گذشت

و خیره ماندن به پیشانی‌ات

و دو صد سال به ستایش هر نار

و سی هزار سال در کار بقیه می‌شد

دست کم برای هر قسمت یک عمر

و عمر آخرین از راز دلت می‌گفت.

چراکه تو بانو این‌گونه سزاواری

من نیز به زمانی کمتر از این رضا نمی‌دهم.


اما من مدام در پشت سرم

صدای نزدیک شدن پرشتاب ارابه بالدار زمان را می‌شنوم

و از آنجا در پیش روی ما همه

بیابان‌های ابدیت بی‌انتهاست

نه از زیبایی تو نشانی خواهد ماند

و نه در زیر گنبد مقبره مرمرینت

پژواک صدای من خواهد پیچید و آن‌گاه

کرم‌ها به سروقت آن در ناسفته به سالیان خواهند رفت

و شرافت غریبت غبار خواهد شد

و شوق وصل من خاکستر:

گور جایی است دنج و زیبا

اما گمان نمی‌کنم کسی را آنجا کسی در آغوش کشد.


اکنون که طراوت جوانی

چون شبنم صبحگاهی بر پوستت نشسته است،

و اکنون که جان خواهنده‌ات با شعله‌های دم به دم

از هر منفذ تنت می‌تراود،

اکنون که می‌توانیم،

بگذار داد دل بستانیم.

و هم‌اکنون همچون پرندگان مردارخوار عاشق

فرصتمان را به دمی ببلعیم

نه آنکه در آرواره‌های کند قدرتش بپژمریم.

بیا تا همه توانمان را و همه تر و تازگی‌مان را

در هم بپیچیم و گلوله‌ای بسازیم

و به چنگ و دندان لذایذمان را

از دروازه‌های آهنین زندگی بیرون بکشیم:

بدین گونه، گرچه نمی‌توان خورشید را از رفتن بازداشت،

اما دست کم می‌توان کاری کرد تا شتاب گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...