info@sokhangozaar.com

نقد زبان‌شناختی یک اثر ادبی+ تمرین

یکی از شاخه‌های مهم نقد جدید، نقد زبان‌شناختی یک اثر ادبی است. از همین ابتدای مقاله بگویم «شیوه زبان‌شناختی» یک اثر ادبی، اعم از «رشته زبان‌شناسی» است و موارد بسیار گسترده‌تری نظیر سبک‌شناسی، دستور زبان گشتاری، عروض و حتی معانی و بیان را زیر چتر خود می‌گیرد. ( لطفاً این مقاله را نیز بخوانید.)

در این شیوه نقد، دعوای تاریخی حامیانِ نقدهای مبتنی بر محتوا، همچنان پابرجاست؛ اما طرفداران شیوه زبان‌شناختی نیز منطق محکم خود را در این زمینه ارائه می‌کنند.


برخی از پیشگامان نقد زبان‌شناختی

یکی از پیشگامان این شیوه نقد، مارک لستر در مقاله مشهور «رابطه زبان‌شناسی با ادبیات» به نقل از دیگر حامیان این روش نقد می‌گوید: «طرفداران این شیوه، دو دلیل واضح برای اهمیت نقد زبان‌شناختی می‌آورند:

  • یک: زبان، رسانه ادبیات است. هرچه درباره زبان بیشتر بدانیم، درباره ادبیات بیشتر دانسته‌ایم؛
  • دو: منتقد می‌تواند با کشف انگاره‌های که در انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه نویسنده از زبان وجود دارد، نویسنده یا اثر یا هردو را بهتر بشناسد.»

مالار و پل والری، دیگر حامیان این شیوه نقد نیز معتقدند: «این زبان است که حرف می‌زند نه مؤلف. نگارش رسیدن به جایی است که زبان کنش یابد نه من.»

ژان پل سارتر نیز در اثر بحث‌برانگیز خود «ادبیات چیست»، در مورد شعر همین دیدگاه را دارد و می‌گوید: «زبان از معنا مستقل است و شاعر توانمند کسی است که از زبان «استفاده می‌کند» و واژه‌ها را خودِ چیزها می‌داند نه نشانه آن‌ها.»

صرف‌ نظر از دیدگاه منتقدانی که اصالت یک اثر ادبی را بر زبان یا بر متن مترتب می‌دانند، از نگاه من چیزی که موجب می‌شود یک اثر ادبی بهتر درک شود، آمیزه‌ای از شیوه‌های زبان‌شناختی و شیوه‌هایی است که بر محتوا و پیام اثر تکیه می‌کنند. معتقدم اگر منتقد در بررسی یک اثر ادبی راه درست را در پیش گیرد، در بررسی محتوا یا زبان، به نتایج واحد و مشترک بسیاری می‌رسد؛ برای مثال اگر درون‌مایه یک اثر درباره بی‌نظمی و آشفتگی موضوع موردبحث اثر است، قطعاً این آشفتگی آگاهانه یا ناآگاهانه در ساخت و نحوه به‌کارگیری زبان نیز نشت کرده است. مثال زیبای این هماهنگی بین فرم و محتوا، در جای‌جای ابیات شاهنامه هویداست.

فردوسی آنجا که از رزم می‌گوید؛ کلمات ضربی، خشن و آواها نفس‌گیر و ویران‌گرند و آنجا که از بزم می‌گوید؛ کلمات لطیف، گرم و فاقد هرگونه تیزی، برافروختگی و برّندگی معمول واژگان حماسی هستند.

بنابراین، منتقد در نقد زبان‌شناختی باید در جایگاه یک زبان‌شناس قرار گیرد و عناصر زبانی اثر را «به‌گزینی» کند. باید از خود بپرسد آیا واژگان به‌کاررفته در اثر توانسته‌اند آن آهنگ زیبا و دلنشین و هماهنگی کلی مورد انتظار را در اثر بیافرینند؟! آیا توانسته‌اند پیام مورد نظر شاعر یا نویسنده را به‌درستی منتقل کنند؟ ترکیبات چطور؟ آیا موزون هستند یا ناموزون؟ آیا آن‌ها در اثر «ارزش» هستند یا «ضد ارزش»؟! فصاحت و بلاغت آن‌ها چه میزان است؟ و…

همان‌گونه که در ابتدای مقاله نوشتم، در شیوه زبان‌شناختی می‌توان درباره سبک و دستور زبان به‌کاررفته در یک اثر نیز بحث کرد؛ اما به دلیل اهمیت سبک یک اثر، ترجیح می‌دهم در شاخه‌ای جداگانه درباره آن برای شما بنویسم.

سخن پایانی من درباره نقد زبان‌شناختی، سخن ارزشمند شوقی ضیف است. او در کتاب نقد ادبی خود می‌گوید: «شیوه قضاوت لغویون از این نظر قابل ستایش است. چه دین و رفتار شاعر را از شعرش جدا می‌دانند و آن را تنها معیار سنجش نمی‌دانند.»

این نکته را نیز اضافه کنم که با قدرت و کاربردی که برخی از نرم‌افزارهای رایانه‌ای در تحلیل زبان و سبک آثار ادبی پیدا کرده‌اند، باید منتظر تحولات مثبتی در این شاخه نقد باشیم. ما به‌زودی با منتقدانی روبه‌رو می‌شویم که علاوه بر استعداد نقد و درک صحیح یک اثر ادبی، به مهارت‌های این رشته و فناوری جدید نیز مجهز هستند.

تمرین بسیار راهگشایی که در این مقاله برای شما در نظر گرفته‌ام این است:

مرغ آمین نیما را از حیث نقد زبان‌شناختی بررسی کنید (این تمرین ذیل نقد سیاسی نیز آمده است.) و برای من بنویسید وجوه اشتراک نتایج استخراج‌شده این دو شیوه بررسی (بررسی زبان و متن) چه مسائلی هستند. این تمرین به زیبایی هرچه‌تمام‌تر، هم‌پوشانی‌های این دو شیوه به‌ظاهر متضاد از نقد را، برای شما روشن می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...