info@sokhangozaar.com

نقد تطبیقی آثار بزرگ ادبی + تمرین

یکی از شاخه‌های جذاب نقد کهن، نقد تطبیقی آثار بزرگ ادبی است. روابط ادبی و فرهنگی ملت‌ها با یکدیگر موجب می‌شود نویسندگان نیز بر دیگر همتایان خود در سراسر جهان تأثیر بگذارند. حال این تأثیر می‌تواند بر برخی از اهالی قلم و اندیشه، عمیق باشد و بر برخی در حد آشنایی صرف با یک اثر ادبی، باقی بماند.( لطفاً این مقاله را نیز بخوانید.)

تأثیرپذیری از آثار جهانیان در ایران، پس از نهضت ترجمه و نشر کتاب به اوج خود رسید. به‌تبع آن، بررسی دقیق میزان تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری نویسندگان از و بر یکدیگر، با عنوان «نقد تطبیقی» ضرورت یافت. از نگاه برخی از صاحب‌نظران، فرنان بالد نسپره (۱۹۵۸-۱۸۷۱) منتقد فرانسوی، از پیشروان این شیوه نقد است.

البته دکتر زرین‌کوب «ویلمن» را نخستین منتقد تطبیقی می‌داند و معتقد است؛ «سنت بوو» دیگر منتقد فرانسوی، این شیوه نقد را به شکل رسمی و جدی برای بررسی آثار ادبی به کار گرفت. او در کتاب آشنایی با نقد ادبی می‌گوید: «در ادب تطبیقی آنچه موردنظر محقق و نقاد است نفس اثر ادبی نیست؛ بلکه تحقیق در کیفیت تجلی و انعکاس است که اثر ادبی قومی در ادب قوم دیگر پیدا می‌کند.»

با وجود این، در یکی دو دهه گذشته این شیوه نقد کهن، با موانع، تردیدها و پرسش‌های اساسی مواجه شده است. پیش از پرداختن به دلایل این مسأله، ابتدا به نتیجه نقد تطبیقی توجه می‌کنیم.

در شیوه نقد تطبیقی سنتی، علاوه بر بررسی وجوه افتراق دو اثر، کار نهایی منتقد استخراج شباهت‌های دو اثر از ملیت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون و حتی متضاد است. حال‌آنکه در روزگار ما با سر برآوردن «نظریه‌های نو؛ همچنین اتفاقات اجتماعی و فرهنگی مهم، این حوزه با چالشی جدی مواجه شده است؛ زیرا نظریه‌های نشانه‌شناسی، روایت‌شناسی، پساساختارگرایی، پسااستعماری، مطالعات فرهنگی و رویکردهای بینامتنی، روش‌های نوینی را در حوزه تطبیق و مقایسه معرفی کرده‌اند و درنتیجه نگاه «تأثیر و تأثری سنتی» را در ادبیات تطبیقی به چالش کشیده‌اند.

از سوی دیگر، مهاجرت‌های عظیم در چند دهه گذشته، موجب شده است در مفهوم هویت ملی، دگرگونی شگرفی پدید آید. به همین دلیل، ادبیات تطبیقی سنتی که به ملیت در جایگاه مفهومی یکدست نگاه می‌کرد، اکنون با توجه به هویت‌های هیبرید و پویا، دیگر قابل‌دفاع به نظر نمی‌رسد. بر این اساس، تعریف مطالعات تطبیقی و ادبیات تطبیقی به‌ شکلی پر شتاب در حال دگرگونی است. این خود سبب شده است مسأله روش‌شناسی یا نقد تطبیقی به نحوی به حاشیه رانده شود.»

(نجومیان، فصلنامه پژوهش‌های ادبی، سال ۹، شماره ۳۸، زمستان ۱۳۹۱)


آیا باید از نقد تطبیقی چشم پوشید؟!

«چالش‌های مطرح در برابر تعریف کلاسیک ادبیات تطبیقی»


همان‌گونه که پیش از این نیز آمد، دکتر امیرعلی نجومیان، دانشیار ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی در مقاله‌ای وزین با نام «به‌سوی تعریفی تازه از ادبیات تطبیقی و نقد تطبیقی» می‌گوید: «ادبیات تطبیقی به‌گونه‌ای سنتی، مطالعه بینازبانی ادبیات ملل مختلف (به‌ویژه ملل اروپایی)، بر اساس دو روش توصیف و تحلیل شباهت‌ها و تفاوت‌ها و تحلیل تأثیر و تأثر است.

این تعریف از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در جهان رواج یافت و هر دو مکتب اصلی ادبیات تطبیقی (فرانسوی و آمریکایی) کم‌وبیش این تعریف را پذیرفته‌اند. مکتب فرانسوی (که در نیمه نخست قرن بیست مکتب مسلط ادبیات تطبیقی بود) هم در حوزه مورد مطالعه و هم در روش‌شناسی، سخت‌گیرانه‌تر است.

در برابر، مکتب آمریکایی بر این فکر تأکید می‌کند؛ هر متنی (نوشتاری، دیداری، شنیداری) می‌تواند حوزه مطالعاتی ادبیات تطبیقی باشد؛ همچنین روش نقد تطبیقی هم فراتر از توصیف و تحلیل شباهت‌ها و تفاوت (یا تأثیر و تأثر) بر اساس درون‌مایه، سبک، بینش فلسفی، شاخص‌های تاریخی، و نوع ادبی است.

سوزان بسنت نیز در این باره می‌گوید: «وقتی ادبیات تطبیقی، در تلاش برای تعیین چگونگی مقایسه، راهش را گم می‌کند، از آن پس مرزهای ساختگی و نسخه‌پیچی نظری رواج می‌یابد. این ویژگی در مورد مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی در نیمه نخست قرن بیستم هم صدق می‌کند.»

بر این اساس، نظر بسیاری از منتقدان و محققان این است که نقد تطبیقی باید منطبق با شرایط جدید، بازتعریف و کارایی آن نیز به‌روز شود.

با تمامی این اوصاف، پیشنهاد من به شما دانشجویان و علاقه‌مندان به این شاخه از دانش‌های ادبی این است که ضمن مطالعه تحولات جدیدی که در این شیوه نقد به وجود آمده است، از مطالعه و تمرین شیوه‌های نقد تطبیقی کهن نیز غافل نمانید؛ زیرا با درک عمیق و انجام تمرین‌های مناسب در شیوه نخست است که می‌توانید مبانی تحول‌یافته در روش‌شناسی جدید را نیز درک کنید.

به همین منظور من دو غزل از حافظ و صائب را برای شما انتخاب کرده‌ام. محور موضوعی هر دو غزل «عشق» است. آنچه من از شما می‌خواهم، بررسی این دو اثر به شیوه نقد تطبیقی سنتی و استخراج وجوه اشتراک و افتراق هر دو غزل؛ به‌ویژه به لحاظ فاصله تاریخی این دو شاعر بزرگ ایرانی با یکدیگر است.

این تمرین درک شما را از شیوه نقد تطبیقی کهن، عمیق‌تر و دقیق‌تر می‌کند.


حافظ

به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد

که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد

مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر

بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بُگْشاید

که خدمتش چو نسیمِ سحر توانی کرد

گدایی درِ میخانه طُرفه اکسیری است

گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد

به عزمِ مرحله عشق پیش نِه قدمی

که سودها کنی آر این سفر توانی کرد

تو کز سرایِ طبیعت نمی‌روی بیرون

کجا به کویِ طریقت گذر توانی کرد؟!

جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبارِ رَه بِنِشان تا نظر توانی کرد

بیا که چاره ذوقِ حضور و نظم امور

به فیض‌بخشی اهلِ نظر توانی کرد

ولی تو تا لبِ معشوق و جامِ می‌خواهی

طمع مدار که کارِ دگر توانی کرد

دلا ز نورِ هدایت گر آگهی یابی

چو شمع، خنده‌زنان تَرکِ سر توانی کرد

گر این نصیحتِ شاهانه بشنوی حافظ

به شاهراهِ حقیقت گذر توانی کرد


صائب

آسمان کهنه سبویی است ز میخانه عشق

بحر یک قطره تلخی است ز پیمانه عشق

مکن از داغ شکایت که در این روز بهار

می‌رسد پرتو خورشید به کاشانه عشق

عالمی حلقه صفت چشم بر این در دارند

تا به روی که گشاید در میخانه عشق!

شیشه چرخ، چه پروای شکستن دارد

سنگ طفلان چه کند با سر دیوانه عشق؟!

سوز عشق است که در مغز جهان پیچیده است

گردش چرخ بود، گردش پیمانه عشق

هر سر خار در این بادیه مجنون می‌بود

کعبه می‌داشت اگر حسن سیه خانه عشق

عقل بیهوده به گرد دل ما می‌گردد

دیو را راه نباشد به پری خانه عشق

تا دل خون شده‌ات آب نگردد صائب

نیست ممکن که برومند شود دانه عشق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...