info@sokhangozaar.com

نامه ششم: زندگی پابرجاست

مهتاب جان!

بپذیریم یا نه، زندگی در شکل‌های متنوع خود در جریان است و هر کس می‌تواند هم‌زمان یا به‌طور جداگانه در دنیای واقعی، در فضای دیجیتال، در سرزمین خیال یا در توهم شیرین خود روزگار بگذراند. اینکه کدام جهان و فضا را باید به رسمیت شناخت، به این بستگی دارد که تو در کدام‌یک زیست آسوده‌تر، معنادارتر و آرام‌تری داری. (نامه پنجم را اینجا بخوانید.)

از نگاه من باید جهانی را به رسمیت شناخت که تجربه کردن خود در آن، ناممکن یا لااقل توأم با رنجی جانکاه نباشد. به چه درد می‌خورد جهانی که به تو اجازه نمی‌دهد هم‌زمان که زن هستی، پرنده هم باشی و به شوق نزدیک شدن بهار با صدای بلند آواز بخوانی؟! به چه درد می‌خورد زیستن در جهانی که حتی شادی‌های کوچک تو را تاب نمی‌آورد و برای اجابت دم‌دستی‌ترین آرزوهایت، از تو عمر با ارزشت را طلب می‌کند؟!

من و تو شاعر و از خوب حادثه زن هستیم؛ پس آسان‌تر می‌توانیم خلق کنیم و اعتبار ببخشیم. ما مجبور نیستیم در جهان واقعیت‌های بی‌رحم و زننده روزگار بگذرانیم. ما مجبور نیستیم آن‌گونه که پدر، مادر، دوست، همسایه و همکارمان زندگی می‌کند، زندگی کنیم.

به ما موهبت پرواز در سرزمین خیال عطا شده است. کلمه را به ما داده‌اند و هم‌زمان قدرت به بند کشیدن اقیانوس و رنگین‌کمان را.

باور کن من در طول بیست‌وچهار ساعت شبانه روز، فقط می‌توانم شش ساعت در دنیای واقعی این روزها دوام بیاورم. باقی اوقات باقی‌مانده را یا در فضای دیجیتال هستم یا در سرزمین خیال با شعرهایی وقت می‌گذرانم که چندان هم دلشان نمی‌خواهد به جهان ماده قدم بگذراند.

من آفتاب را دوست دارم. باران را دوست دارم. درخت و پرنده و صدای پای آب را دوست دارم؛ اما از انسان بودن در دنیای واقعی مکدرم.

باید در پس این‌همه محدودیت و ناکامی و خشونت و میل به زوال، حقیقتی ژرف و روشن وجود داشته باشد؛ وگرنه چرا من و تو هر شب خواب آفتاب را می‌بینیم و سیب‌های سرخ آن باغ قدیمی، برایمان دست تکان می‌دهند؟!

مهتابم!

خودت را به خاطر اینکه زندگی تو را دوست ندارد، سرزنش نکن. بلند شو و زندگی دلخواهت را بساز. هر طور که شد. هر جا که شد. در متن یک شعر کوتاه یا در یک تابلوی نقاشی. تو شاعر هستی؛ می‌توانی از تمام درهای بسته و دیوارهای بلند بگذری و بلیت سفر به هرکجا که دلت بخواهد در دستان توست. به‌ جایی برو که برای پرنده شدن یا بر تن کردن پیراهن نازک گل‌دار، مجبور نباشی به دیگری یا دیگران جواب پس بدهی.

هنر هم راه مخفی توفیق و هم شاهراه آزادی و گریختن از تمام چیزهایی است که کمر به قتل موجودیت انسان بسته‌اند. در شأن تو نیست که با در اختیار داشتن این امکان ارزشمند، بسته، خسته و دل‌شکسته باشی. دوستت دارم و به خاطر همراهی امروزت از تو ممنونم.

سیزدهم اسفند ۱۴۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...