شاعری برجسته بودن موهبت و مسؤولیت بزرگی است؛ هم برای فرد هم برای جامعه.
یک شاعر برجسته، دیدهبان و دروازهبان احساسات و عواطف مردم خویش است. او نبض زمانه را در دست دارد. گاهی طبیبی با درایت است که «تشخیص میکند[۱]» و با امیدواری تمام میگوید: «مداوا مقرر است.[۲]» گاهی هم نه، سیاهی آکنده بر درون و بیرون فرد یا جامعه را مینگرد و با نگرانی و اندوه فراوان میگوید: «دوستان دستی که کار از دست رفت.[۳]»
یک شاعر برجسته میداند:
- وظیفه اصلی او تنها سرودن شعر خوب است؛
- شاعر برجسته اجازه نمیدهد محتوا از بیرون بر او تحمیل شود؛
- شاعر برجسته صدای هیچ فرد، گروه، شاخه، مکتب، عقیده و ایدئولوژی یا جهانبینی بیرون از خود نیست.
- اگر سیاسی یا اجتماعی مینویسد، این کار فرمایشی نیست، بلکه یک جوشش اصیل درونی و انتخاب خود اوست؛
- اگر موضعگیری یا اعتراض میکند، هوشمندانه این کار را انجام میدهد و انتخاب خود اوست؛
- شاعر برجسته با آنکه اساساً از تعهد به معنای «سرسپرده و مزدبگیر دیگران بودن» برمیآشوبد، در ذات خود بهشدت متعهد است و کژتابی را در گستره وسیع خود برنمیتابد؛
- او با هر عاشقانه نابی که مینویسد، خشونت را به عقب میراند و فضای فکری فرد و جامعه را به نحو مؤثر، تلطیف میکند؛
- او رند، زیرک و هوشمند است. اصل را بر شادی، آرامش و آسایش آدمی مینهد؛ آنگونه که «اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد، او و ساقی به هم تازند و بنیادش براندازند[۴].»
با این اوصاف؛ شاعر برجسته شدن بسیار آسانتر از شاعر برجسته ماندن است!
این قاعده برای نویسندگان، هنرمندان، بازیگران و حتی برجستگان حوزههای غیرفرهنگی نیز، صدق میکند.
همانطور که در مقاله «شاعری تازهکار هستید؟ این مقاله برای شماست» نوشتم، نباید تمام وظیفه یک شاعر برجسته ماندن بر عهده شاعر باشد. چنین چیزی یا بسیار دشوار است یا نشدنی است؛ ضمن آنکه این مسأله، سلب مسؤولیت از شاعر هم نیست.
اگر میخواهیم به تأسی از شکوه و عظمت فرهنگی گذشته خود، با اقتدار بهپیش برویم، باید دستهایی دیگر نیز در کار باشند و از چنین گنجینههایی بهخوبی محافظت شود.
یک پای ماجرا همان متولیان بزرگ فرهنگی و سیاستگذاران کلان حاکمیتی هستند؛ کما اینکه در گذشته هم، این وزیران فرهنگ دوست، دانشمند و با درایت بودهاند که چراغ فرهنگ و تمدن ایرانزمین را ذیلِ حمایت از شاعران، ادیبان و هنرمندان روزگار خود روشن نگهداشتهاند.
نمونه بارز آن خواجه نظامالملک توسی است.
پای دیگر قصه همان مربی رشد فردی است که با ارائه راهکارهای هوشمندانه به هنرمند کمک میکند در مسیر درست بماند و به خود و هنرش والایش آسیب نرساند.مربی رشد فردی در حوزه فرهنگ و هنر هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده و گاه تا مرتبه یک مدیر برنامه صرف، تقلیل یافته است. ضلع سوم این مثلث هم مردم هستند که خوشبختانه همیشه از هنر اصیل و واقعی، حمایت کردهاند؛ بنابراین
اگر شاعری جوان و آیندهدار هستید
رعایت نکات زیر برای شما حیاتی است
عزتنفس برای شما همهچیز است؛ همواره درصدد تقویت آن باشید
عزتنفس یک ویژگی شخصیتی ثابت و ایستا در نهاد انسان نیست. عزتنفس به دمای بدن میماند؛ بالا و پایین میرود و با هر نوسان بر خلقوخو، شیوه تصمیمگیری و انتخابهای فرد تأثیر می گذارد. یک شاعر برجسته همواره از عزتنفس و احساس ارزشمند بودن خود مراقبت میکند و با ترسیم خطوط قرمزی متوازن برای خود و دیگران، اجازه نمیدهد این محافظ طلایی و گرانبهای درونی آسیب ببیند.
او برای کلمات، گفتار و هنر خود، به معنای واقعی کلمه، ارزش قائل است.
دور مصرف تفریحی مواد مخدر، الکل و رابطههای عاطفی پر آسیب را خط بکشید
این یک پیشنهاد نیست؛ یک خواهش دوستانه و بزرگ است. لطفاً در روند روبهپیشرفت خود مراقب باشید با چه کسانی حشرونشر میکنید، به چه خانههایی وارد میشوید، چه کتابهایی میخوانید، چه موسیقیهایی گوش میکنید و میانگین امتیاز شخصیتی پنج دوست نزدیک شما چه امتیازی است؟!
به من گوش کنید؛ دقیق و با حوصله هم گوش کنید.
شما یک آدم معمولی نیستید. یک شاعر برجسته هرگز یک آدم معمولی نیست؛ بنابراین سبک و برنامه زندگیاش هم باید با افراد معمولی تفاوت داشته باشد.
ورزش، تغذیه مناسب، سفر کردنهای دورهای، نشستوبرخاست با شاعران و هنرمندان سالم برجستهتر از خود، مطالعه و دوری از مصرف هرگونه مواد مخدر، نوشیدنیهای الکلی و رابطههای جنسی و عاطفی آسیبزا، باید جزو لاینفک برنامههای زندگی شما باشد.
میدانم. دشوار است. من هم شاعر و نویسندهام. با همان روحیات غیرمعمول و عواطف عجیب و غریب. مخاطبان پرمهری هم دارم که از آنها نیرو و محبت دریافت میکنم. این را هم میدانم که نگاه، پردازش ذهنی و روحیه یک شاعر با یک فرد معمولی تفاوت دارد. حسگرهای عاطفی او بهشدت نیرومندتر و به همین دلیل در برابر نابسامانیها آسیبپذیرتر است.
به همین دلیل هم هست که توصیه میکنم قبل از متولیان فرهنگی و پیدا کردن مربی رشد فردی کاربلد، دستبهکار شوید و یک برنامه خودمراقبتی مناسب و منطبق با روحیات خود تنظیم کنید و از وجود نازنینتان بهمثابه الماسی بیقیمت، مراقبت کنید.
با اینکه منکر اراده و پذیریش مسؤولیت از جانب انسان نیستم؛ اما این حسرت بزرگ همیشه قلب مرا میسوزاند که:
- اگر یک نفر یا یک تشکل، از نیما یوشیج بیشتر مراقبت و حمایت میکرد؛
- اگر یک نفر یا یک تشکل، به داد حسین منزوی، مهدی اخوان ثالث و حسین پناهی نازنین میرسید؛
- اگر یک نفر، یک فرد روشنگر، پر دانش و تأثیرگذار از همان ابتدای کودکی دست فروغ را میگرفت؛
- اگر…اگر…اگر… .
به همین دلیل است که به سهم خود مینویسم و آگاهی میدهم: تا فراهم شدن شرایطی که شما نازنینان را زیر چتر حمایتی خود بگیرد، بهطور کامل مسؤولیت زندگیتان را بر عهده بگیرید و با تمام وجود مراقب ورودیهای ذهنی خود؛ همچنین القائات منفی و ناامیدکننده اطرافیان بدخواه باشید.
تلاش کنید از هنر خود ثروت بسازید
این چیزی است که همیشه ما را یا از آن منع کردهاند یا ترساندهاند! در مقاله دیگری هم مفصل نوشتهام؛ اینکه شاعر یا هنرمند نباید به بازاریابی یا فروش بالای اثرش فکر و شم تجاری خود را تقویت کند و صرفاً باید در جهت تعالی جامعه گام بردارد! تماماً مزخرف و از نظر من توطئهای ناجوانمردانه در جهت زمینگیر کردن شاعران، نویسندگان و هنرمندان بزرگ این سرزمین است.
من نمیدانم شاعر یا هنرمند، جسم ندارد؟! غذا و سرپناه نمیخواهد؟! قسط، اجارهخانه، بچه، حق زندگی و تفریح ندارد؟! فقط باید یکگوشه بنشیند، از جان مایه بگذارد، اثری هنری و بیبدیل خلق کند؛ آنهم با عمل فتوسنتز و دیگر هیچ؟!
اگر شاعری پرمخاطب هستید و این مقاله را میخوانید، این اصل مسلم را روزی هزاربار با خود تکرار کنید:
هر هنری که با عشق انجام شود، قابلیت تولید ثروت هنگفت را در دل خود دارد.
تکرار میکنم:
هر هنری که با عشق انجام شود، قابلیت تولید ثروت هنگفت را در دل خود دارد.
بنابراین از همین امروز دستبهکار شوید و نگاه یک تولیدکننده و کارآفرین موفق را نسبت به آثارتان داشته باشید. بلند شوید و از افراد متخصص بپرسید چگونه میتوانم از هنر ارزشمند خود ثروت به دست بیاورم؟ از طعنهها، تمسخرها و تلخزبانیهای بیهنران و حتی هنرمندان هم نترسید. یقین داشته باشید اگر در این کار استقامت بورزید، راه برایتان باز خواهد شد. یک شاعر آیندهدار نباید در وضعیتی گرفتار باشد که برخی از شاعران، پژوهشگران و نویسندگان ما با آن دستوپنجه نرم میکنند.
توطئه فکر نکردن هنرمند؛ به ویژه شاعر و نویسنده به پول، باید به همت خود ما و یکبار برای همیشه خنثی و نابود شود. برای تک تک اهالی قلم و معرفت در سرزمینم، عزت، سربلندی، گشایش و آسودگی خیال آرزو میکنم و همچنان در اینباره برایتان مینویسم.
[۱] حافظ
[۲] حافظ
[۳] سعدی
[۴] اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/ من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم // حافظ؛ خلیل خطیب رهبر