info@sokhangozaar.com

نامه هفتم: بزرگ‌ترین دارایی یک زن، عزت نفس است

بانوان ارجمند، مخاطب این نامه شما هستید؛ زنانی هنرمند، پر دانش، با عزت نفس، مهربان، مقاوم و جنگنده که باری بزرگ بر دوش می‌کشید و صلابت روح و عمق دید حیرت‌آور شما، هر ناممکنی را از دایره محدود ناممکن بودن، خارج می‌کند.(نامه ششم را اینجا بخوانید.)

شما که می‌نویسید؛ نقش می‌زنید؛ آموزش می‌دهید؛ می‌پرورید و کامل می‌کنید. شما که زخم می‌خورید؛ درد می‌کشید؛ فهمیده نمی‌شوید؛ برایتان مانع می‌تراشند و چوب لای چرختان می‌گذارند. شما که درختان سرو به احترام این‌همه زن بودن، تمام‌قد برایتان می‌ایستند و از شما شیوه سبز مقاوم بودن را می‌آموزند. مخاطب این نامه شما هستید.

عزت نفس یعنی خود را با تمام کاستی‌های وجودی، ارزشمند دانستن و برای سلول به سلول جسم و خانه‌ای که روح در آن ساکن شده، حرمت قائل شدن. این را همه می‌دانیم؛ اما بین دانستن و عمل کردن «همیشه فاصله‌ای هست» و بدون عبور از مراحل سه‌گانه فهمیدن، پذیرفتن و ایمان آوردن، عمل شایسته‌ای انجام نمی‌شود؛ عمل شایسته‌ای که با عشق، صبر و مداومت همراه باشد.

به یاد آورید شما زاده شده‌اید که طلایه‌دار و تحول‌آفرین باشید و قیمت قرار گرفتن در این وضعیت عظیم، بسیار بالاست.

با شما مخالفت می‌شود. ممکن است حتی از سوی خانواده و جامعه طرد شوید. گاهی بی‌محابا عرصه بر شما تنگ می‌شود و برف تا گلوی شما بالا می‌آید؛ اما زرهی که موجب می‌شود از هرچه برف و تاریکی و سرما سربلند بیرون بیایید، عزت نفس است.

یک زن فارغ از شرایطی که بر او تحمیل می‌شود، تا زمانی که احساس کند ارزشمند است، پیروز میدان است.

به یاد آورید بیوه، معلول، مطلقه و دختر مجرد میان‌سال بودن، نقص نیست؛ یک وضعیت است؛ وضعیتی که در اغلب اوقات بنا بر میل یا تدبیر شما می‌تواند تغییر کند یا به همین صورت باقی بماند.

عرف بیمار در سرزمین ما هرچه دارد در طبق فریب و نفاق می‌گذارد تا زن را بی‌ارزش جلوه دهد و او را پایین نگه دارد.

عرف بیمار دختر مجرد بالای بیست‌وپنج سال را در وضعیت هشدار می‌بیند، زن همسر از دست‌داده و بانوی نابارور را کم‌ارزش و بی‌ارزش می‌پندارد، بانوی مطلقه را خطرناک تشخیص می‌دهد، زن یا دختر معلول را نفرین خداوند می‌داند و زن مستقل ثروت‌ساز را زیاده‌خواه و متجاوز به حریم مردان معرفی می‌کند.

عرف بیمار حتی به‌سختی زن تحصیل‌کرده آگاه را تحمل می‌کند؛ زیرا او را مخل ادامه سلطنت تاریک خویش می‌داند و این‌گونه است که دایره زیست متعالی، مستقل و عزت‌مندانه را هر روز برای شما زنان شجاع و تأثیرگذار، کوچک‌تر می‌کند.

اما شما خط‌شکن هستید. محدودیت جسم را نمی‌پذیرید و جابه‌جایی مرزها و مرگ دایره‌های کوچک وقیح به دست شما انجام می‌گیرد. و رنگ وقتی بر لب‌ها و گونه‌های شما می‌نشیند، پیراهن خاکستریِ عرف بیمار را لکه‌دار می‌کند! به یاد آورید شما در هر رنگ، سن، وضعیت و جایگاهی، ارزشمند هستید.

دلم می‌خواهد دو عبارت الهی «من خودم را در هر شرایطی دوست دارم» و «من ارزشمندم»، ذکر مداوم زنانی چون شما باشد.

نبرد سنگین است، می‌دانم. دشنه‌ها تیز و زهرآگین هستند، می‌دانم. حتی طیف وسیعی از دشمنان شما از جنس خودتان هستند، این را نیز می‌دانم؛ اما شما از خداوند بار برداشته‌اید، سردار او هستید و دست یاری‌گر تنها قدرت جهان در دستان شماست.

از مردان و زنان خوب کمک بگیرید و مردان و زنان ناخوب را با قدرت و اشتیاق به عقب برانید. فرهنگ مسلط مسموم و عرف بیمار، جز با یاری زنان و مردان همراه و صاحب عزت نفس بالا، درمان نخواهد شد.

***

پنجره اتاق باز است. غروب خنک و دل‌انگیزی است. کمتر از چهار روز به آمدن بهار مانده و عطر گل‌های کوچک و برگ‌های براق و تازه از راه رسیده، در فضا پیچیده است.

به آسمان در آستانه شب نگاه می‌کنم. خلوت و آرام است. گاهی پرنده‌ای به‌سرعت از مقابل چشمانم می‌گذرد و باز صفحه سرمه‌ای آسمان می‌ماند و من. آسمان در آستانه شب را از هر زمان دیگر بیشتر دوست دارم. زن با عزت نفس، شباهت عجیبی به آسمان در آستانه شب دارد. ماه و بی‌نهایت ستاره و کهکشان در پنهانِ پیراهن او نفس می‌کشند و فردای روشن، فرزند غیرقابل‌انکار او و سحرگاه است.

بیست‌وپنجم اسفند۱۴۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...