یکی از شاخههای جدید و بحثبرانگیز نقد ادبی جدید، نقد فمینیستی (Feminist criticism) یا نقد اصالت زن در آثار ادبی است. چه از آن منظر که نویسنده یک اثر زن باشد و چه از جنبه تصویری که از زن در آثار نویسندگان (زن و مرد)، انعکاس یافته است. نقد فمینیستی در اروپا؛ بهویژه با آغاز موج دوم فمینیسم آغاز شده و به سیر تکامل جریان نقد، یاری رسانده است.( لطفاً این مقاله را نیز بخوانید.)
درباره این شاخه از نقد، صاحبنظران غربی و ایرانی، دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند. صاحب کتاب اصول و شیوههای نقد ادبی، مانند سنتگرایان غربی، معتقد است: تحلیل شخصیت زنان در مقام نویسنده یا شخصیت یک اثر ادبی، «چه ربطی به جنسیت افراد دارد؟» و در ادامه نیز پاسخ را از نگاه حامیان این شیوه، در «مردسالار بودن نظریههای نقد پیشین» عنوان میکند.
با تمامی این اوصاف، نقد فمینیستی توانسته است در غرب جایگاه خود را بین شاخههای دیگر نقد پیدا کند. برخلاف ایران که این شیوه نقد، از مشروطه به اینسو، در آثار انتقادی هیچ منتقدی، نمود بارزی نداشته است!
نقد فمینیستی در ایران پس از انقلاب
در ایران؛ بهویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی، حساسیت نسبت به مسائل مربوط به زنان افزایش معناداری پیدا کرده است و اگرچه فرهنگ «غیر دستوری» در این زمینه همچنان سیر تکاملی طبیعی خود را طی میکند؛ اما در سطح نهادهای فرهنگی مرتبط با حاکمیت، پرداختن به مسائل زنان تنها در محدودههای خاص و تعریفشده، امکانپذیر است. تا آنجا که منتقدان مذهبی معتقدند این محور نقد در ایران، باید بر معیار و «موازین اسلامی» استوار باشد و سیمای زن آنگونه که در دین اسلام آمده است، در آثار ادبی معتبر بررسی شود.
حرف اصلی نقد فمینیستی
نقد فمینیستی با تمام فراز و نشیبهایی که تا به امروز طی کرده است، از دلایل غیبت ادبیات زنانه و خوار شمرده شدن نوشتار زنان در طول تاریخ پرده برمیدارد و تلاش میکند دریابد، جامعه مردسالار بر چه ساز و کارهایی استوار است و چرا ادیبان و نویسندگان زن، آنگونه که شایسته است، جدی گرفته نشدهاند.
از زاویهای دیگر، هدف نهایی نقد فمینیستی از نگاه بسیاری از تحلیلگران، سیاسی است و از نگاه آنها این شاخه از نقد، در مسیر دگرگون ساختنِ مناسبات اجتماعی حرکت میکند. این را نیز اضافه کنم که نوشتار زنانه (Ecriture feminine) بر سکوی گفتمانی خاص ایستاده است و بر تن، احساسات زنانه (با برجسته کردن عواطف جنسی) و تمام مسائلی انگشت میگذارد که قرارداد اجتماعی و مصالح فرهنگی یا مذهبی، آنها را سرکوب میکند.
آنا اخماتوا، ویرجینیا وولف، سیمون دوبووار، لویزا می آلکات، ایزابل آلنده، مایا، مارگارت اتوود، جین آستین، شارلوت برونته، امیلی برونته، فانی برنی، کیت چوپین، امیلی دیکنسون، جورج الیوت، سیلویا پلات و…؛ از نویسندگان و شاعران بزرگ فمینیستی در غرب هستند.
در ایران نیز آثار بانوانی نظیر سیمین دانشور، شهرنوش پارسیپور، سیمین بهبهانی، ژاله فراهانی، لعبت والا، فروغ فرخزاد، زویا پیرزاد و غزاله علیزاده را میتوان از این منظر نقد کرد.
نکته آخر اینکه؛ در این شیوه نقد، معمولاً به نکات زیر توجه میشود:
- نوع و کیفیت تصاویر مربوط به زنان در اثر ادبی؛
- چگونگی انعکاس تصویر زن در آثار مردان؛
- چگونگی انعکاس تصویر زن در آثار زنان.
خوشبختانه نقد فمینیستی در غرب و در تکامل خود، به مسیرهای تازهای وارد شده و از تجویزهای صرف «سیاسی و اجتماعی» فاصله گرفته است. از نگاه من، این شیوه از نقد با تکیه بیشتر بر مباحث زیباییشناسی و تمرکز بر تصویر «هر دو جنس» در آثار ادبی میتواند بیش از پیش بر غنای فرهنگ ایران زمین بیفزاید.
در ادامه و البته در قدم اول، بهترین تمرینهایی که میتوانم در این شاخه از نقد به شما معرفی کنم، نقد فمینیستی شعر «شوهر» از ژاله فراهانی، شعر «درس امروز» از سیمین بهبهانی و داستان کوتاه «بچه مردم» از جلال آل احمد است.
شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با این شیوه نقد، هریک از آثار مطرحشده را به سلیقه خود انتخاب و نقد کنید و نتیجه کار را برای من بفرستید. از نوشتههای جذاب شما در این زمینه، استقبال میکنم.