info@sokhangozaar.com

جایگاه وحدت اندیشه در شعر سپید

جایگاه وحدت اندیشه در شعر سپید، جایگاهی رفیع و تزلزل‌ناپذیر است و مرز بین یک ذهن خلاق را با یک ذهن غیرهنری پریشان، به زیبایی مشخص می‌کند.

من زمانی که درباره چندوچون شعر سپید می‌نویسم و از جایگاه وحدت اندیشه در شعر سپید سخن می‌گویم، به‌عمد تمام شاهد مثال‌هایم را از شاملو می‌آورم؛ زیرا برخی از بهترین شعرهای سپید زبان فارسی همچنان به نام اوست؛ ضمن آنکه علاوه بر ابداع این شیوه، فهم دقیق و موشکافانه‌ای نیز نسبت به نظریه خود دارد. دلم می‌خواهد شما نیز به درکی درست و عمیق از این قالب شعری برسید.

برگردیم به موضوع مقاله: جایگاه وحدت اندیشه در شعر سپید و انسجامی که فکر یک شاعر سپیدسرا باید به آن آراسته باشد.

شاعران شعر سپید در این زمینه به سه دسته تقسیم می‌شوند.

  • علافانی شاعرنما که به دلیل حال روحی نامساعد، ذهن و قلمی پریشان دارند و مهمل می‌گویند؛
  • شاعرانی که باسواد هستند، نحوه استفاده درست و خلاقانه از زبان را نیز می‌دانند؛ اما هنوز به نتیجه نرسیده‌اند که چه می‌خواهند بگویند؛ بنابراین شعرشان بدون ویرایش، ابتر می‌ماند؛
  • شاعرانی که هرچه خوبان همه دارند، آن‌ها یک‌جا دارند؛ فکر منسجم، قریحه‌ای مثال‌زدنی، خلاقیتی شگرف، مجهز به علم و هنر ویرایش شعر و البته، پُر می‌نویسند، پُر می‌خوانند، خوب مشاهده می‌کنند، جنبه شاعرانه هر پدیده‌ای را به‌درستی کشف می‌کنند و ذهنشان نیز وقّاد و سریع‌الانتقال است.

دسته سوم، بهترین الگو و آموزگار برای فراگیری شعر سپید هستند و هرچه از شعرهای موفق آن‌ها بخوانید، به ذهن و قلم خود لطف کرده‌اید. در مقاله‌ای مجزا فهرستی از این شاعران برگزیده را در اختیار شما قرار می‌دهم.

به این نمونه توجه کنید:

برخاستن

چرا شب‌گیر می‌گرید؟

من این را پرسیده‌ام

من این را می‌پرسم.

*

عفونت‌ات از صبری است

که پیشه کرده‌ای

به هاویه وَهن.

تو ایوبی

که از این پیش اگر

                    به پای

                        برخاسته بودی

خضروارت

           به هر قدم

سبزینه چمنی

                 به خاک

                           می‌گسترد،

و باد ِ دامان‌ات

                 تندبادی

تا نظم ِکاغذین ِگل‌بوته‌های خار

                                      بروبد.

من این را گفته‌ام

همیشه

همیشه من این را می‌گویم.

(شاملو؛ ابراهیم در آتش، ۱۵)

سوای جنبه‌های زیباشناختی جذابی که شعر دارد، چیزی که این سروده را درخشان‌تر می‌کند، موضوع منسجم، اندیشه پویا و کلیت صیقل‌یافته و یکدستی است که بر شعر سایه افکنده است.اندیشه‌ای که قصد داشته آن را مطرح کند، کاملاً مشخص است: برخاستن و عمل‌گرا بودن.

در این میان، شاملو کنایه شیرینی هم به کسانی می‌زند که انفعال و لرد بستن در خود را صبر و تعالی ترجمه کرده‌اند! آغاز و پایان‌بندی درست، شسته‌رفته و خلاقانه یک شعر خوب، از فکر منسجم، منظم، پخته و فضای ذهنیِ هنری و تعلیم‌یافته می‌آید و جز با تمرین و مشق شعر کردن‌های مداوم نمی‌توان آن را به دست آورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...