این یک مقاله جامع، مانع و راهگشا درباره بهداشت صدا و گفتار است؛ در ضمن یکی از بلندترین مقالههایی است که در حوزه مبانی فن بیان نوشتهام؛ موضوعی مهم که در بسیاری از موارد، آنگونه که شایسته است به آن پرداخته نمیشود.
تجربه به من ثابت کرده است اغلب هنرجویان فن بیان، درک واضحی از بهداشت صدا و گفتار ندارند.
آنها فقط میخواهند بهسرعت برق و باد به یک صداپیشه توانمند و تأثیرگذار تبدیل شوند و فکر میکنند اگر فقط کمی نرمش و چند تمرین متداول صداسازی انجام دهند (تازه اگر انجام دهند!) و یک لیوان آب گرم همراه با دانههای نرمکننده گلو نیز کنار دستشان باشد، دیگر کار تمام است!
اما این اشتباه است. به شما پیشنهاد میکنم پیش از آنکه در تله تبلیغات بیاساس و دهانپرکن مؤسسههای آموزش فن بیان دارای مجوز یا بیمجوز در کشور بیفتید و صرفاً نام، صدا و شهرت یک یا چند گوینده سازمانی هوش از سرتان ببرد، این مقاله را تا انتها بخوانید.
سالها پیش با همین ترفند و نحوه تبلیغات در دام یکی از مثلاً بهترین مؤسسههای فن بیان کشور افتادم و به بهای آموختن از یکی از چهرههای شاخص سازمان صداوسیما، در دورههای آموزشی آن مؤسسه ثبتنام کردم؛ اما آنچه دیدم و دریافتم، درس عبرتی بود برای خودم و فرصتی آگاهیبخش و طلایی برای شما هنرجویانی که میخواهید این فن شریف را درست و کاربردی بیاموزید.
نکته مهم
خاطرتان باشد یکی از مهمترین مؤلفههای تشخیص مربی فن بیان کار بلد؛ صدای شاخص، شهرت و رزومه طولانی و پرطمطراق او نیست؛ بلکه دانش پربار، درون مهذب، تجربه کافی و در دست داشتن نقشه راه مدون جهت هدایت صحیح و روشمند هنرجویان است.
در این مقاله شما با نقشه راهی که سخنگزار برای هدایت شما هنرجویان و دانشجویان گرامی در زمینه فن بیان طراحی کرده است، آشنا میشوید و گامبهگام در این زمینه پیشرفت میکنید. نقشه راهی که برای آموختن فن بیان طراحی کردهام و میتوانم موفقیت هر هنرجویی را – بهشرط پیمودن متعهدانه این مسیر– تضمین کنم، به شرح زیر است.
الف. بهداشت صدا و گفتار (مبانی فن بیان) با سه زیرشاخه مجزای:
- روانشناسی صدا و گفتار؛
- اختلالات پزشکی صدا و گفتار؛
- سبک زندگی یک صداپیشه موفق.
ب. آشنایی نسبی با زبان و ادبیات فارسی و تسلط بر سه زیرشاخه مهم:
- علم معانی؛
- علم بیان؛
- دستور زبان فارسی.
ج. فن بیان با زیرشاخههای دوازدهگانۀ:
- تنفس دیافراگمی؛
- تعریف و تقویت حجم، برد و ارتفاع صدا؛
- لحن و ریتم مناسب؛
- مکث و تأکید هنرمندانه؛
- فراز و فرودهای بهجا؛
- چالاکی زبان؛
- سرعت بیان مناسب؛
- مدیریت صحیح نقایص گفتاری نظیر تپق زدن؛
- وضوح در بیان؛
- بداههگویی خلاقانه؛
- تصویرسازی ذهنی؛
- تقویت حافظه.
د. ارتباط مؤثر با زیرشاخههای دهگانۀ:
- یکپارچگی شخصیت؛
- زبان بدن؛
- تسلط کلامی؛
- مهارتهای ارتباطی در روابط عاطفی و اجتماعی؛
- اصول و فنون مذاکره؛
- اصول و فنون سخنرانی؛
- مبانی بازاریابی؛
- بازاریابی مؤثر در شبکههای اجتماعی؛
- ویژگیهای یک سخنران موفق؛
- ویژگیهای یک گوینده موفق.
و یک مبحث پیشرفته درباره دوبله و نحوه خوانش صحیح شعر و دکلمه که کار را برای هنرجوی متقاضی فراگیری این دو تخصص، تمام و تکمیل میکند.
ترتیب هرکدام از مباحث بالا به هم بریزد و مربی سرِ کلاس تکلیفش با خودش و نحوه ارائه مطالب در این حوزه مشخص نباشد، کلاه هنرجو پس معرکه است!
متأسفانه برخی از هنرجویان ما نمیدانند گفتار یک امر غیرارادی و ناخودآگاه است و تصور میکنند صرفاً با کار کردن بر وضوح بیان و شیوههای سخن گفتنِ جذاب و با سرکوب بسیاری از احساسات حین صحبت کردن، میتوانند به اهداف خود در این زمینه دست یابند. به همین دلیل معمولاً سر کلاسهای فن بیان این سؤال زیاد پرسیده میشود که ما آمدهایم اصول گویندگی و اجرا را یاد بگیریم یا طرز خواندن کتاب صوتی را بیاموزیم، مباحث روانشناسی به چه دردمان میخورد!
این عزیزان از این مسأله غافل هستند که اختلالات هفتگانه روانشناسی مرتبط با صدا و گفتار نظیر اختلال پرحرفی، اختلال کمحرفی و خجالتی بودن؛ همچنین اختلال زخم زبان که مشکل گفتاری فراگیر بین ما ایرانیهاست، تنها با اعمال تعمیرات جزئی در ساختار صدا و کمی باز و بسته کردن بیشتر دهان برطرف نمیشود!
یک هنرجوی فن بیان باید ابتدا خود را بشناسد تا بتواند در گام بعد مخاطب را بشناسد و بر او تأثیر بگذارد.
شما فکر میکنید چرا بسیاری از مجریان توانمند صداوسیما ممنوعالصدا یا تصویر میشوند؟
- یک نفر به خاطر زبانِ تیز، دراز و عدم مخاطبشناسی؛
- یک نفر به خاطر خودشیفتگی و توهم طاووس علیین بودن؛
- یک نفر به خاطر حرف نسنجیده و خارج از قاعدهای که از دهانش بیرون آمده؛
- یک نفر به خاطر حرف درستی که باید از دهانش خارج میشده و نشده؛
- و دیگری به خاطر مدیریت بهینه کلامی که نداشته است.
چنین فردی برای مثال در برنامههای گفتوگو محور، ریش و قیچی را کامل به دست میهمان داده و بعد نتوانسته حرف منشوری او را روی آنتن زنده جمع کند و کار به ممنوعالتصویری وی رسیده است.
تمام این مصیبتها فقط به خاطر جدی نگرفتن مباحث مربوط به روانشناسی صدا و گفتار است.
تکرار میکنم. گفتار فرایندی غیرارادی و ناخودآگاه است. ما کاملاً ناخودآگاه صحبت میکنیم. توضیح واضح و البته ترسناکش این است: وقتی ما صحبت میکنیم، درواقع ما صحبت نمیکنیم! صدایی به ما میگوید بگو و ما هم میگوییم؛ همین!
در پسِ آینه طوطی صفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم! (حافظ)
این سلب مسؤولیت از فرد گوینده نیست. این اعتراف به وجود قدرت ناخودآگاه و اَبَرفراآگاهی در وجود آدمی است. ما هرگز نمیتوانیم آگاهانه سخن بگوییم؛ هرگز. همانگونه که نمیتوانیم آگاهانه نفس بکشیم. در غیر این صورت در اولین شب زندگی خود که به خواب میرفتیم، میمردیم!
نتیجه خودآگاه سخن گفتن، زبانپریشی و دیوانه کردن خود و مخاطب است.
ما حتی نمیتوانیم آگاهانه بنویسیم. زندگینامه نویسندگان مطرح ایران و جهان را بخوانید. متفقالقول به ما میگویند: «انگار کسی میگوید و من مینویسم.» نمونه بارزش احمد شاملو که معتقد بود اساساً خود دستبهقلم نمیبرد؛ بلکه کسی به او فرمان نوشتن میدهد.
از دیگر سو نگاهی به قرآن مجید بیندازید؛
به نظر شما چند آیه روشن میتوان پیدا کرد که به پیامبر اکرم (ص) گفته میشود: قل؛ یعنی بگو؟! واضح است؛ بسیار زیاد. پیامبر خود سخن نمیگوید؛ بلکه به او گفته میشود و او فقط یک پیغامآور و انتقالدهنده پیام است.
مولانا در این باره مباحث مفصل و نغزی دارد. یکی از بیتهای معتبر او در این زمینه این است.
هین خمش کن تا بگوید شاه قُل بلبلی مفروش با این جنسِ گُل!
به همین خاطر است که صداسازیها و سایر شگردهای مکانیکی فن بیان بدون شناخت خود و موانع بلند روانی و ذهنی بر سر راه گفتار نیک و پسندیده، عملاً با شکست مواجه میشود.
در ادامه نکاتی طلایی را مطرح میکنم که امیدوارم با دقت فراوان آنها را بخوانید و در مسیر یادگیری فن بیان از آنها بهره بگیرید.
در آموزش فن بیان؛
بهداشت صدا حرف برتر و آخر را میزند
باور این حرف برای کسانی که تصویر واضحی از بهداشت صدا در ذهن ندارند، کمی دشوار است؛ اما این یک حقیقت است.
- اگر شما شاخههای متعدد دیسفونی روانی منتهی به اختلالات صدا[۱] را نشناسید و ندانید چرا پرحرف، کمحرف، بدزبان یا مضطرب هستید؛
- اگر ندانید ریشه لکنت زبان شما یا دیگری در چیست یا ندانید چرا اساساً صدای شما ضعیف و بیحال است، درحالیکه حنجره یا جعبه صوتی شما سالم است؛
- اگر ریشههای زخم زبان را نشناسید و در پی درمان آن نباشید؛
ناگزیر شبیه بازیگری آموزشدیده؛ اما پرورش نیافته هستید که با هزار ترفند، فقط مدتزمان کوتاه سر صحنه نقش خود را خوب بازی میکند و بعد از آن دوباره به ماهیت اصلی خود برمیگردد!
دلیل اینکه میگویند اگر میخواهید کسی را خوب بشناسید، کلام او را زمان خشم زیر نظر بگیرید، همین است؛ زیرا او در آن موقعیت، خود واقعی و بدون نقابش را به نمایش میگذارد. بدیهی است اگر آن فرد آموزشدیده باشد و درون متعادل و پالودهای نیز داشته باشد، کلام او در زمان خشم، تأثیرگذارترین حالت ممکن را خواهد داشت.
در این زمینه مثال تاریخی بیتکرار و درخشانی وجود دارد.
از نگاه من توانمندترین مربی فن بیانِ زن در طول تاریخ – بیآنکه تعصبی در این زمینه داشته باشم- زینب کبری سلام الله علیهاست.
دربار یزید را پس از واقعه کربلا در نظر آورید! آن پرسش زهرآلود و همراه با تحقیر را در ذهن تصور کنید! زمانی که آن مرد ظالم از زینب(س) پرسید: رفتار خدا را با حسین و خانواده خود چگونه دیدی؟!
- و پاسخِ کوتاه؛
- مؤدبانه؛
- جامع، مانع و کوبنده؛
- بینظیر و هنرمندانه آن زن غیور را که: جز زیبایی ندیدم.
این کلام از نظرِ من، نمیتواند جز از دهان یک استاد بینظیر فن بیان بیرون بیاید.
سخنرانی زینب(س) در آن مجلس، یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین سخنرانیهای یک زن در کل تاریخ است که موجب شد پایههای حکومت یزید سست شود و آبروی ظلم بر باد رود.
انتخاب هنرمندانه و درست کلمات همراه با روشنگریهای این زن قهرمان، قیام برادر را از خطر فراموششدن نجات داد.
از نگاه من او در فن بیان با تمام مختصات طلاییاش، بعد از پدر در بالاترین درجه قرار دارد. سخن او مؤثر است و بر سنگ اثر میگذارد؛ چون ابتدا شاخههای بهداشت صدا و گفتار را کاملاً آموخته، آنها را بهطور مداوم تمرین کرده و در آن حوزه خبره شده است.
او یک زن دانشمند و حکیمه است، علاوه بر جسم، درونی مهذب و پالوده دارد و سبک زندگی او نیز سبک زندگی سالمی است؛ بنابراین بنیانِ بیان مؤثر و خوب سخن گفتن در او محکم چیده شده است و بعد از آن، هر آنچه باید در مورد ساختار کلام بیاموزد، از پدر بزرگوار خویش آموخته و به درجه استادی در این حیطه رسیده است.
بدانید اگر بهداشت صدا با سه زیرشاخه مجزای آن شامل:
- روانشناسی صدا و گفتار؛
- اختلالات پزشکی صدا و گفتار؛
- و سبک زندگی یک صداپیشه موفق را بهدرستی نیاموزید، اگر درونی نسبتاً پالوده و حنجرهای سالم نداشته باید و سبک زندگی شما نیز سبک زندگی یک صداپیشه موفق نباشد، هرچقدر هم صدایتان شاخص باشد و تکنیکها را خوب به کار ببرید، نتیجهاش جز پیشرفت و بالا رفتن سریعِ فوارهای و سقوط دردناک و پرسرعت پس از آن، نخواهد بود.
واضح بگویم: این مبانی فن بیان است که شما را در رقابت نفسگیر با همتایان خود، به طرز معناداری پیش میاندازد و در درازمدت موفقیت پایدار را نصیب شما میکند. فن بیان بدون قرار گرفتن بر ستونهای محکم و تزلزلناپذیر بهداشت صدا و گفتار، با کمترین فشار و آسیب محیطی از هم فرومیپاشد و شما را مانند بسیاری از صداپیشهگان مطرح ایران و جهان پس از مدتی کسب شهرت و اعتبار، از گردونه رقابت و پیشرفت بیرون میافکند. این خاطرتان باشد.
فرد خشمگین در حوزه فن بیان موفق نمیشود
حتی اگر صاحب حنجرهای طلایی باشد
نکتهای که همواره سر کلاسهایم بر آن تأکید میکنم، آموختن مهارتهای مدیریت و تخلیه سالم خشم است. فرد خشمگین بیان بهداشتی و سالم ندارد. او به دلیل درون زخمی و ناپالودهای که دارد، ناگزیر کلامش نیز زخمی و زهرآگین خواهد بود.
بسیار پیشآمده که از من پرسیدهاند:
- راه شیرینزبان شدن چیست؟
- چگونه میتوانیم گفتار جذاب و تأثیرگذاری داشته باشیم؟
- چگونه میتوانم با سخنانم در قلب همسرم و خانوادهاش نفوذ کنم؟
- من سخنران و بازاریاب هستم؛ اما کلامم تأثیر لازم را بر مخاطب نمیگذارد. چگونه میتوانم ضعفهایم را بشناسم و بر آنها فائق آیم؟
پاسخ واضح من به این پرسشها پیراستن درون از آلودگیهاست؛ بهویژه آلودگی خشم که بنیان بسیاری از بیماریهای فکری و درونی است.
من به دلیل اهمیت فوقالعادهای که برای این موضوع قائل هستم، در تحقیق مجزایی با عنوان اختلالِ کژدم ِقاتل به اختلال گفتاری زخم زبان- درد فراگیر و سختدرمان ما ایرانیها- پرداختهام.
پیشنهاد میکنم حتماً این دوره آموزشی راهگشا را – که بهزودی در اختیار شما قرار میگیرد- از فروشگاه سایت تهیه کنید و تمرینهای آن را با روشهای بسیار کارآمدی که برایتان توضیح دادهام، بیوقفه انجام دهید؛ تمرینهایی قدرتمند که به دلیل طراحی منحصربهفردشان از انجام دادن آنها خسته نمیشوید.
آنوقت میبینید وقتی خشم به شکل سالم تخلیه شود و مغز شما بهاصطلاح از حالت قرمز بیرون بیاید و به حالت سبز تغییر حالت دهد، پیامهایی را برای شما میفرستد که میتوانید بر اساس آن -بدون آنکه از ظرافتهای فن بیان بهدرستی آگاه باشید- خوب صحبت کنید، بدرخشید و تأثیرگذار باشید.
پس پیشنهاد من این است: برای تأثیرگذار بودن، مغز خود را از مناطق قرمز (خشم) و زرد (اضطراب، افسردگی، تردید) خارج کنید و در حالت سبز (آرامش و خیرخواهی) قرار دهید. آنوقت معجزه مغز و ذهن آرام را در کلام خود مشاهده خواهید کرد.
مراقب جعبه صوتی جادویی خود باشید
همیشه گفتهام، ما صاحب نفیسترین، گرانترین و کمیابترین ساز در تمام هستی هستیم. حنجره ما سازی است که نظیر آن در گیتی وجود ندارد؛ اما متأسفانه بسیاری از ما قدر این عطیه الهی را نمیدانیم.
تصور اغلب ما این است که مراقبت از دستگاه حنجره فقط به گویندگان، بازیگران، وکلا، سخنرانان، معلمها و…؛ اختصاص دارد و غیرحرفهایها از این مسأله بینیاز هستند؛ اما اگر به شما بگویم بیش از نوددرصد ما از ظرفیت ارزشمند حنجره و تارهای صوتی خود درست استفاده نمیکنیم باور میکنید؟! ظرفیتی که با کمی تمرین موفقیت ما را در زندگی چندین برابر میکند؟!
برایتان مثال میزنم. گرانبهاترین گیتار، تار، سهتار، پیانو، تنبک یا…؛ را در سالن اجرای موسیقی تصور کنید! تصور کنید برای شنیدن یک اجرای عالی به سالن رفتهاید؛ اما درست پیش از اجرا یک فرد دیوانه و بیمبالات با چاقویی تیز از راه میرسد و ضمن پاره کردن سیمها، آسیب زدن به کلاویه و شکافتن پوست بینظیر تنبک، با قیافه حقبهجانب در ردیف اول صندلیهای سالن مینشیند، مرتب به ساعتش نگاه میکند و با صدای بلند میگوید: پس نوازندهها کی از راه میرسند؟ دلم یک اجرای درجهیک میخواهد!
در آن وضعیت چه احساسی پیدا میکنید؟! آیا فکر نمیکنید با یک موجود خطرناک ضداجتماعی و فاقد عقل طرف هستید و باید یا حقش را کف دستش بگذارید یا تا جایی که ممکن است از او دور شوید؟!
اگر به شما بگویم اغلب ما همان کاری را با جعبه جادویی صدا و تارهای صوتی خود انجام میدهیم که آن فرد دیوانه فرضی با سازهای داخل سالن کرد قبول میکنید؟ پذیریش این مسأله سخت است؛ ولی حقیقت دارد!
ما با انواع و اقسام بدرفتاریها نظیرِ:
- سیگار کشیدن؛
- پچپچ کردن مداوم با دیگران؛
- صاف کردن مکرر گلو؛
- فریاد زدن و جیغ کشیدن (بهویژه زمانی که این رفتار، عادت رفتاری مسلط ما باشد)؛
- نوشیدن مایعات کافئیندار داغ و…
تارهای صوتی و حنجره خود را نابود میکنیم، بعد مدام از این مطب پزشک به آن مطب از درد مداوم گلو، گرفتگی صدا، خشدار بودن صدا و…؛ شکایت میکنیم!
اگر بدانیم با رعایت همین نکات بهظاهر ساده و کمی تمرین صداسازی ما هم میتوانیم بهاندازه همان افرادی که در حسرت سخن گفتن شبیه آنها هستیم؛ خوب، روان و جذاب سخن بگوییم و صدای ما نیز صاف، واضح و شفاف باشد چه؟
لطفاً هر بار خواسته یا ناخواسته بنای بدرفتاری با حنجره و تارهای صوتی نازنین خود را گذاشتید، مثال آن مرد دیوانه و لااُبالی داخل سالن را به خاطر بیاورید!
اختلالات پزشکی مرتبط با صدا را جدی بگیرید
امان از لارنژیت!
اگر مواردی که برای مراقبت از حنجره و تارهای صوتی ذکر شد بهخوبی رعایت نشود یا در جایگاه یک استفادهکننده حرفهای از صدا بیشازحد از حنجره کار کشیده شود، نتیجهاش التهاب لوزهها، ایجاد زخم و تاول بر تارهای صوتی، گرفتگی ماهیچههای حنجره، عفونت و درد ناخوشایند گلوست؛ دردی که من به آن دچار شدم!
تعجب نکنید. خیاط هم بالاخره در کوزه میافتد! من هم با دانش و تجربهای که در این زمینه دارم، اگر بهداشت صوتی را رعایت نکنم، باید با عواقب آن روبهرو شوم که شدم!
ماجرای من تراکم کاری بالا، استفاده بیشازحد از صدا همراه با ماسک و فشار روانی زیاد حین اجرا بود. نتیجه آن نیز گرفتگی صدا و درد آزاردهنده گلو بود که با درمانهای متداول آرام نشد و موجب شد به یک متخصص حاذق گوش، حلق و بینی مراجعه کنم.
اینها را برایتان نوشتم که بگویم؛ اختلالات پزشکی مرتبط با صدا را جدی بگیرید. لارنژیت شوخیبردار نیست. خشکی تارهای صوتی شوخیبردار نیست. اگر شما هم مثل من بخشی از منبع درآمدتان به صدایتان وابسته است؛ پس بررسی مداوم سلامت گلو و حنجره باید برایتان در درجه اول اهمیت قرار داشته باشد.
این را هم اضافه کنم که آرام بودن و فشار نیاوردن به عضلات گردن و حنجره، اصل اساسی برای هر مجری و گوینده است؛ اصلی که من اخیراً به خاطر همهگیری کرونا و رفتوآمد مکرر همکارانم به استودیو، ناخودآگاه رعایت نکردم.
حواستان باشد اگر جزو نیروهای سازمانی نیستید و اجرا وظیفه ناگزیر شما نیست، تا آنجاکه میتوانید در شرایط بهداشتی قابلقبول زیر بار اجرا بروید و مراقب سلامتی خود باشید.
دنبال تمایز هستید؟!
سبک زندگی خود را تغییر یا ارتقا دهید
وقتی صحبت از سبک زندگی میشود با واکنشهای جالبی از جانب هنرجویان و دانشجویانم روبهرو میشوم؛ برخی خیال میکنند سبک زندگی فقط به طبقه خاصی از جامعه نظیر ثروتمندان، فوتبالیستها، صاحبان کسبوکارهای نوین و غولآسا و بازیگران و هنرمندان صاحبنام اختصاص دارد و دیگر اقشار جامعه را چه به این بلندپروازیها!
آنها باید سرشان را پایین بیندازند، مثل بچه آدم زندگیشان را بکنند و صدایشان هم درنیاید! اما اینگونه نیست.
ابتدا میخواهم سبک زندگی را برای شما تعریف کنم و بعد به چند نکته ظریف، طلایی و البته کمی هم ترسناک دراینباره اشاره کنم!
سبک زندگی به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. مجموعهای از ارزشها، شیوههای رفتار و سلیقهها در باب هر موضوعی که میتواند به علایق، نظرات و جهتگیری رفتاری یک فرد، گروه یا فرهنگ نیز اشاره کند. سبک زندگی افراد و راهی که برای خود انتخاب میکنند، ارتباط عمیقی با موفقیت یا شکست آنها در زندگی دارد.
نکته ظریف اینجاست؛ سبک زندگی با آنکه مفهوم نسبتاً جدیدی در علوم اجتماعی است؛ اما بهاندازه تاریخ و پیدایش انسان قدمت دارد. ما چه بدانیم چه ندانیم و چه بخواهیم چه نخواهیم، صاحب سبک زندگی هستیم!
ما هم مانند افراد موفق و برجسته جامعه، سبک زندگی خود را داریم. تنها تفاوت ما با آنها در ماهیت سبکی است که برای زندگی انتخاب کردهایم.
برای مثال یک فرد موفق شب بهموقع میخوابد و صبح زودتر از خواب برمیخیزد. او حتماً ورزش میکند، بدون خوردن یک صبحانه مقوی از خانه خارج نمیشود، در طول راه بهجای گوش کردن به اخبار منفی یا گلاویز شدن با آدمهای ناراحت، به فایلهای آموزشی مفید گوش میکند، در محل کار با هر فردی ارتباط برقرار نمیکند، حواسش به زمان، افراد و کاری که انجام میدهد هست و میداند کی باید دست از کار بکشد و محیط را ترک کند.
اما یک فرد ناموفق شب تا دیروقت با موبایل سایتهای خبری و…؛ را زیر و رو میکند و با اعصاب داغان به خواب میرود، صبح دیر از خواب برمیخیزد، بدون ورزش کردن و خوردن صبحانه از خانه بیرون میزند، در تاکسی یا مترو کافی است درباره وضعیت جامعه سخنی به میان بیاید، او کارشناس مسائل سیاسی و اقتصادی میشود و از نگاه او جامعه بهزودی از هم فرو میپاشد! و…
هر دوی این افراد سبک زندگی منحصربهفرد خود را دارند؛ اما یکی در مسیر موفقیت گام برمیدارد و آن دیگری در جاده شکست افتانوخیزان به حرکت غمانگیز خود ادامه میدهد.
خلاصه کلام من این است:
اگر در حوزه فن بیان در پی تمایز و پیش افتادن از رقبای خود هستید، سبک زندگی خود را تغییر دهید.
تغییر سبک زندگی به معنای تغییر خودرو، دکوراسیون منزل و خانه و محله زندگی نیست؛ بلکه به معنای کنار گذاشتن عادتهای مخربِ بهظاهر بیاهمیت و جایگزین کردن آنها با عادتهای سالم و کارآمد در حوزههایی است که عملکرد مطلوبی نداریم.
تکرار میکنم؛ اگر در پی آن هستید که از رقبای خود پیشی بگیرید، ببینید کجای کارتان میلنگد و شما را از ذات توانمندتان عقب نگه میدارد.
- آیا تغذیه شما تغذیه یک گوینده حرفهای و موفق است؟
- آیا جسم و پوشش شما، حرفه شما را بهخوبی منعکس میکند؟
- آیا ذهنیت شما ذهنیت یک انسان برنده است؟
- آیا نقاط ضعف خود را زندگی میکنید یا نقاط قوتتان را؟
- اگر در افکار منفی غوطهور هستید، شما در تله شکست زندگی میکنید؛
- اگر اعتمادبهنفس و عزتنفس شما پایین است، مسیر یک فرد بازنده را میپیمایید؛
- اگر مدتهاست دانش خود را بهروز نکردهاید، شما از جاده موفقیت خارج شدهاید؛
- اگر برای کاری که انجام میدهید، ارزشی قائل نیستید، بر ارزشمندترین دارایی خود، یعنی زمانتان، چوب حراج زدهاید.
تمام موارد بالا نشان میدهد شما سبک زندگی یک فرد موفق را انتخاب نکردهاید و اگر میخواهید بهخوبی دیده، خوانده و شنیده شوید، باید برخیزید، بیسروصدا فرمان زندگی را به سمت جاده موفقیت بچرخانید و آهسته؛ اما پیوسته و خستگیناپذیر، خود را از کسانی که راه را گمکردهاند، جدا کنید.
بهداشت صدا و گفتار در هر سهشاخه مهم خود، از چیزی فراتر از صداسازی، تنفس دیافراگمی صحیح و تکرار عبارت «کشتم شپش ِشپشکش شش پا را» صحبت میکند!
بهداشت صدا و گفتار، فضای فکری، باورها و زخمهای روان و سبک زندگی شما را نشانه میرود.
خوشصدا بودن و حنجره طلایی داشتن، هم امتیاز است هم میتواند ابزاری برای به قهقرا رفتن شما باشد! اگر پیش از آموختن این دروس و ریختن پی محکم ساختمان فکری خود، بخواهید از سلاح قدرتمندی که در اختیار دارید، استفاده یا بهتر بگویم سوءاستفاده کنید.
پیشنهاد من به شما این است: استعدادها و بذرهای وجودی ارزشمند خود را در شورهزار نیفکنید. ابتدا زمین را برای یک رویش سبز و پربرکت آماده کنید، بعد فرایند کاشت، داشت و برداشت را انجام دهید.
روابط بسیار مهم هستند
حواستان باشد با چه کسانی نشستوبرخاست میکنید
روابط بسیار مهم هستند؛ اما این مسأله در حوزه فن بیان و بهداشت صدا و گفتار جنبه حیاتی پیدا میکند. اگر سخن جیم ران را بپذیریم که ما برآیند پنجنفری هستیم که با آنها نزدیکترین ارتباط را داریم، آینده ما را روابط ما رقم میزند.
سؤال من از شما این است:
- نزدیکترین افراد به شما چه کسانی هستند؟
- چگونه فکر میکنند و سطح تحصیلاتشان چقدر است؟
- در کدام طبقه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زیست میکنند؟
- چگونه صحبت میکنند؟ آیا مؤدب، شیرینزبان و خوشسخن هستند یا زبانی تیز و تلخ، گفتاری غیرمؤدبانه و بیدروپیکر دارند؟!
- آیا نزدیکترین افراد به شما؛ بهویژه شما نوجوانان، اهل مصرف دخانیات، الکل یا مصرف مواد مخدر هستند؟
خوب فکر کنید. افرادی که در دایره ارتباطی شما قرار دارند، بیآنکه بدانید آهستهآهسته شیوه رفتار، گفتار و سبک زندگی شما شکل میدهند.
فرد سیگاری اگر رابطه بسیار نزدیکی با شما داشته باشد، معمولاً شما را نیز به کشیدن سیگار ترغیب میکند و این یعنی همان قصه مرد دیوانه و آسیب زدن به گرانترین سازی که در اختیار دارید. نگویید ما گویندگان شاخص و بسیار معتبری را میشناسیم که سیگار را با سیگار روشن میکنند و صدای معرکهای هم دارند.
پشت پرده زندگی مشاهیر این حرفه را در دوره آموزشی سبک زندگی یک صداپیشه موفق برایتان باز میکنم که بدانید آواز دهل شنیدن از دور خوش است و مصیبتهای پزشکی و مشکلات صوتی برخی از بزرگان این حیطه، بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنید.
نکته دیگر اینکه؛ فریب این اصطلاح مغرضانه «پاستوریزه بودن» را نخورید.
چشم و گوش خود را باز کنید. مراقب سخنان افراد حسود و مغرض اطراف خود باشید. اگر آنها به پر و پای شما میپیچند و شما را به دلایل گوناگون به باد طعنه و تمسخر میگیرند؛ اگر انگ پاستوریزه بودن به شما میزنند، تنها یک دلیل دارد: در شما موهبت درخشانی وجود دارد که خودتان نمیبینید و آنها میبینند و این اذیتشان میکند!
پاستوریزه بودن از نگاه من، یعنی بهاندازه کافی مراقب خود بودن و این فوقالعاده است. مطمئن باشید معنای آن پخمه، ترسو، بیتجربه و سادهلوح بودن نیست. این معانی زشت را همین افراد لاابالی برایش درآوردهاند که پاکی و درخشش درونی شما را لکهدار کنند؛ بنابراین برای جدا کردن خود از جماعت بیهدف و باری به هر جهت و رسیدن به موفقیت پایدار در حوزه فن بیان، حواستان حسابی به پنجنفری که شما را شبانهروز احاطه کردهاند باشد!
شما خوشصداتر و توانمندتر از آنی هستید که فکر میکنید. کافی است هوشمندانهتر رفتار کنید.
[۱] روانشناسی صدا و گفتار یکی از شاخههای مهم بهداشت صداست.