بهراستی ادبیات چیست؟! پرسش شورانگیز و در عین حال سهمگینی است. اعتراف میکنم همیشه در برابر این پرسش بهزانو درآمدهام و نتوانستهام پاسخ شایستهای برای آن بیابم. از طرفی هر بار این پرسش را مطرح کردهام، ناخودآگاه کتاب ژان پل سارتر و رویکرد جنجالبرانگیزش در باب این موضوع، به ذهنم آمده است. ادبیات زبان است یا محتوا؟ (لطفاً مقاله شعر چیست را نیز مطالعه کنید.)
برای پرسش ادبیات چیست؟ پاسخهای متعددی صورتبندی شده است.
- زبان برتر؛
- زبان هنجارگریز؛
- نوعی طغیان در زبان؛
- درهم ریختن سازمانیافته گفتار متداول؛
- اندیشه والای آمیخته با خیال؛
- هنر آفرینش؛
- ابزاری شایسته برای انتقال اندیشه و عواطف انسانی؛
- ابزاری شگفتانگیز برای دریافتهای ویژه و غیر آشنا از مفاهیم عادی و روزمره؛
- نظام ویژه و شیوه بهکارگیری خاص و غیرعادی زبان و… .
بسیاری از تعاریف بالا را فرمالیستهای روسی نظیر یاکوبسن، پتر بوگاتیرف، اوسیپ بریک و..؛ برای ادبیات به دست دادهاند. آنها ادبیات را ظرفی متشکل از زبان پویا، منعطف و همواره در حال تغییر میدانند که مفاهیم متعدد حماسی، غنایی، تعلیمی، اخلاقی و شبیه آن را درون خود جای میدهد.
این منتقدان محتوا را فرع و زبان را شاکله اصلی ادبیات میدانند و برای «آشناییزدایی» بهمثابه جوهر «ادبی بودن»، ارزش بسیاری قائل هستند.
در ایران و لغتنامه دهخدا به دانشهای متعلق به ادب، در فرهنگ معین به مجموعه آثار باارزش باقیمانده از سخنوران و نویسندگان هر ملت و در فرهنگ عمید به مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثوری که بیانگر عواطف است و علومی که به ادب مربوط باشد، ادبیات گفته میشود.
همچنین ادب در لغت زیرکی و نگهداشت حد هر چیز معنا شده و علم ادب علمی است که به مدد آن فرد خود را از خلل در کلام نگاه میدارد. از نگاه دیگر ادبیات علمی است که با تسلط بر آن فرد میتواند نیکو شعر بگوید، نیکو بنویسد و به طرزی عالی، سره را از ناسره تشخیص دهد.
در گستره وسیعتر، علم ادب شامل بخشهای زیر است: لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین خط، قوانین قرائت که برخی اشتقاق، قرضالشعر و تاریخ را هم به آن افزودهاند.
دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتاب نقد ادبی، ادبیات را اینگونه تعریف میکند:
«بهطورکلی ادبیات سخنانی است که از حد سخنان عادی برتر و والاتر است و مردم آن سخنان را درخور ضبط و نقل دانستهاند، از شنیدن آنها دگرگون گشتهاند و احساس غم، شادی یا لذت و الم کردهاند.»
با این تفاسیر میتوان گفت، ادبیات نمود بیرونی احساسات، تفکرات و عواطف درونی انسان است که در ظرف زبان هنجارگریز ریخته میشود.
شما ادبیات را چگونه تعریف میکنید؟